نمی دانم این مخابرات بالاخره به سپاه واگذار شده یا نه ولی الان یک هفته است که به علت مشکلات مخابرات از دسترسی به اینترنت محروم شده ام که هنوز هم معلوم نیست تا کی این قطعی ادامه داشته باشد.
اما نکته جالب تر این است که در همین زمان و اولین ورودِ بعد از این مدت وبلاگ اینجانب فیل تر شده!
فکر کنم یه نقشه همزمان جهت مشغول کردن حواس من بوده است!!
]چرا فیل تر شدم رو نمیدونم؟
چون هنوز این وبلاگ تازه راه افتاده ما، نه مخاطب زیادی داشت که حکومت احساس خطر بکنه (متاسفانه تعداد بازدید از وبلاگ قبل هنوز به 2000 نفر نرسیده بود که ناکام شد!!) نه مطالب وبلاگ توهین آمیز یا ضد امنیت ملی بود! ضمن اینکه گاه نوشته هایی که گاه گاه در وبلاگ منتشر میشد نیز حجم بالایی از اطلاعات را منتقل نمی کرد. و همچنین سعی کرده بودم که بیشتر مطالب بر اساس واقعیات باشد نه شایعات و اینکه نقل قول مستقیم از منابع دیگر خبری و حتی الامکان مستند باشه،( از دوستان سانسورچی تقاضا دارم حداقل اعلام نمایند که چرا؟؟)
ولی خب تیغ سانسور، سر وبلاگ ما رو هم برید که جای تبریک و تسلیت دارد، تبریک از این جهت چون وقتی فیل تر می شی احساس می کنی که هرچند ناچیز اما بالاخره موثر بودی و تسلیت از بابت نداشتن آزادی بیان و انتشار افکار و نبود این تحمل صدای مخالف.(اگه بشه به این وبلاگ گفت مخالف)
می دانم که گرچه تمام دوستان - ناچارا- از فیل تر شکن استفاده میکنند اما لازم دیدم که تغییر آدرس و تغییر مکان کوچکی داشته باشم که حداقل خودم در دسترسی به خانه خودم مشکل نداشته باشم و خب با اسباب کشی جزئی، تقریبا در همسایگی آدرس قبلی منزل گزیدم ( پلاک قبلی 46 بود این جدیده شده 47!)
با آرزوی سلامت و طول عمر برای همه دوستان خودی و نخودی!
پی نوشت: ظاهرا نحوست بحث امام سیزدهم که مصادف شد با سیزدهمین مطلب این ماه در فیل تر شدن وبلاگ بی تاثیر نبوده!
در گشت و گذار اینترنتی به سایتی بر خوردم که خبر عجیبی داشت:
صحت و سقم خبر با توجه به عکسهای ضمیمه کمتر می تواند قابل پرسش باشد، ضمن اینکه این تحریف های آشکار در دین توسط حکومت بسیار رایج و معمول است.(خصوصا در دوران ریاست احمدی نژاد)
خودتان ببینید:
نیازی به توضیح نیست که این گونه بدعت گذاری ها و تحریف ها در یک حکومت دینی تنها به جهت نابود کردن اصل شریعت و دین انجام می شود و تنها دینی پر از تحریف و دروغ و بدعت را می توان یا به دلخواه - جهت منافع فردی و گروهی- استفاده کرد (مانند صهیونیسم) و یا از اساس آن را از بین برد.
گزارشی از روزنامه کیهان که معمولا پیش بینی هایش صحیح از آب درمی آید. (به قول دوستی روزنامه کیهان روزنامه فرداست!):
تاکید ازمن
محسني اژه اي در مراسم صبحگاه مشترك نيروهاي مسلح در فرماندهي انتظامي شهرستان پاكدشت گفت: فتنه اي كه پس از انتخابات رخ داد مثل تمام توطئه هايي كه در 30 سال اخير عليه نظام اسلامي طراحي شده بود، باهوشياري مردم، رهبري و فداكاري نيروهاي جان بركف سپاه و نيروي انتظامي خنثي و نقش برآب شد.
موضوع رسيدگي به اتهامات آقاي كروبي بر عهده دادگاه ويژه روحانيت است و بايد آن ها اقدام كنند و مطمئن باشيد اقدام مي شود. اصولاً دستگاه قضايي در مورد فتنه پس از انتخابات برابر قانون عمل خواهد كرد و به موقع با كساني كه در اين آشوب ها نقش داشتند برخورد خواهد شد.حجت الاسلام والمسلمين «محسني اژه اي» در گفت وگو با خبرنگار كيهان با بيان اين مطلب و در پاسخ به اين سؤال كه چرا دستگاه قضايي در برخورد با تهمت هاي آقاي كروبي مماشات مي كند؟ آيا فشارها از جمله فشارهاي بين المللي و خارجي سبب شده كه دستگاه قضايي در خصوص برخورد با آقايان
موسوي و كروبي كوتاه بيايد، گفت: نه اين طور نيست و خود شما مي دانيد كه دستگاه قضايي تحت تأثير فشارهاي بيروني قرار نمي گیرد و به موقع كار خود را انجام مي دهد.
وي گفت: اگر اين فتنه در هر كشور ديگري رخ داده بود بدون ترديد با تلفات و صدمات سنگيني مواجه مي شد، اما در كشور ما به واسطه رهبري دورانديش انقلاب، بصيرت مردم و حضور فداكارانه نيروي انتظامي آرامش به جامعه بازگشت.
هدف از حکم قصاص چیست؟
در مکتب اسلام هدف از آن زنده نگه داشتن جنس بشر عنوان شده است. با این استدلال که اجرای قصاص باعث هشدار و دانستن عاقبت گناه و قتل شود و بقیه انسانهای زنده عبرت بگیرند و به جان کسی تجاوز نکنند... تا اینجا درست و منطقی به نظر می رسد.
ولی این موضوع شرایطی دارد که از آنها می توان به عاقل و بالغ بودن اشاره کرد.
در این مورد خاص فردی داریم که هنوز از نظر قانونی و عرفی بالغ نشده. آیا افراد همسن و سال این فرد در این حد از شعور و فهم قرار دارند که بخواهند عبرت بگیرند؟؟
این سوال مولود هزاران سوال دیگر است ازجمله اینکه:
از چه سنی میتوان یک فرد را کودک یا نابالغ نامید؟
آیا فرد فقط در حکم قتل به بلوغ می رسد و مثلا در رای دادن یا معامله بالغ نیست؟
آیا تعریف بلوغ هر جامعه مختص به خود است؟ و همچنین در طول زمان قابل تغییر است یا خیر؟
.
.
در این مورد، به نظر من اعدام، بجز حسرت و اندوه و دلسوزی برای قاتل و استهزای قانون قتل اسلامی تاثیری روی بقیه زنده ها نداشته!
این موضوع نیز مانند سایر موضوعات اجتماعی علل مختلفی دارد از جمله وقوع سلسله ای از حوادث و نقش افراد مختلف مانند قضات و کل سیستم قضایی و جنایی و همینطور خانواده مقتول که در نهایت باعث اجرای این حکم شدند.
اما اینکه فقط یک نفر و یک عامل را مقصر بدانیم صحیح نیست، گرچه خانواده مقتول نیز در پایان این زنجیره میتوانستند این زنجیر باطل را از گردن این متهم جوان بردارند، (که نکردند و جزئی از این بدنامی قرار گرفتند) ولی یادمان نرود که تنها عامل نجات نبودند.
در این موضوع کل جامعه بشری ضرر کرده است و هرکسی که نام انسان به عنوان جانشین خدا بر زمین را با خود یدک میکشد.
در رابطه با آنوسی ها، مطلب جالبی دیدم که منطبق بر اطلاعات روز نوشته شده است و بهتر دیدم قسمت مربوط آن را در اینجا ذکر کنم. خصوصا توجه شما را به ارتباط بین انجمن حجتیه و این فرقه جلب میکنم.
مابقی مطلب حذف شده، در مورد شخص احمدی نژاد و گروه های شیطان پرست و همچنین ارتباط آنوسی ها با اتفاقات امروزه ایران است. علاقه مندان می توانند به موضوع در این سایت مراجعه کنند.
تاکید ها از من است.
"آنوسی یک کلمه عبری برای یهودیانی است که به زور و یا داوطلبانه، به صورت ظاهری و به دلایل مختلف، از جمله ممانعت از طرد از سوی مسلمانان و فرار از پرداخت جزیه، به ظاهر تغییر دین میدهند و مسلمان میشوند.
بخشی از آنوسیان، به دین مسیحیت تظاهر میکنند که در دنیای مسیحی، به مسیحیان صهیونیست مشهورند و خود مسیحیان نیز همچون ما مسلمانان، از باطن یهودی این افراد غافلاند. بخشی از آنوسیان نیز در بین مسلمانان زندگی میکنند و کنیسههای زیرزمینی خود را دارند. آنها در ظاهر مسلماناند، نماز میخوانند، روزه میگیرند، به حج میروند و خمس و زکات مال خود را میپردازند و در ظاهر جزیی از جامعه مسلمیناند.
آنها برای جلب اعتماد مسلمین به هر کسوت و سیمایی در میآیند؛ در صورت لزوم به حوزههای علمیه مسلمانان میروند و تحصیلات حوزوی خود را تا بالاترین مقطع و مدارج ممکن، طی میکنند. بخشی از آنها، نقش افراد ساده را بازی میکنند و بعضی دیگر ادعای فرزندی پیامبر اسلام (ص) را بر خود میبندند و خود را «سید» میخوانند گروهی دیگر از آنان برای نفوذ به میان مسلمین و حضور در خصوصیترین اجزای زندگی آنها، به مشاغل خاص روی میآورند.
سیاست و حضور در عرصههای گوناگون فعالیت سیاسی، از جمله مشاغل بسیار پرطرفدار برای یهود است تا از این طریق نیز قدرت پنهان یهود را افزایش دهند. آنان با تظاهر هر چه بیشتر به تدین، تا حد گزینش زندگیای به ظاهر ساده و فقیرانه و با مظلومنمایی و کسب ترحم و اعتماد، راه را برای قدرتیابی خود در میان جامعه مسلمین هموار میکنند و به محض رسیدن به مقام، برای صعود به مرتبه بالاتر، نقشه میکشند و بدین ترتیب، دائما به هدف خود که ضربه زدن پنهان و از درون به مسلمین است، نزدیکتر میشوند.
البته لازم به ذکر است که آنوسیان به قدرت رسیده، برای انتخاب کارگزار و زیردست خود، هرگز حق ندارند در صورت دسترسی به افراد آنوسی، فردی مسلمان را انتخاب کنند. به این ترتیب، آنان هرم قدرت خود را روز به روز قویتر میکنند و پنهان کاریشان، مانع از ظاهر شدن هویت واقعی یعنی یهودی آنان میشود.اما بیشک، یکی از
محبوبترین و مهمترین و در عین حال، ضد اجتماعیترین و ویرانگرترین پیشه همیشگی یهودیان، بانکداری و رباخواری است، چنانکه امروزه مهمترین بانکهای جهان تحت مالکیت یک یا چند یهودی قرار دارند. یهودیان قرنهاست که از این طریق، نبض و رگ حیاتی ملتها را به دست گرفتهاند؛ دوستان خود را حمایت و دشمنانشان را ورشکسته میکنند.
آنوسیها برای اختفای ماهیت خود، تلاشهای زیادی انجام میدهند. اکثر آنها، تا حد افراط به اسلام اظهار ایمان میکنند و از این راه، وجهه اجتماعی مناسبی کسب میکنند و بدین ترتیب، بر ماهیت یهودی خود سرپوش میگذارند و با تظاهر
به دین و مذهب اسلام، هم معتقدات اصلی خود را پنهان میکنند و هم جایگاهی برابر با مسلمانان و حتی بالاتر از مسلمانان عادی به دست میآورند و در عین حال از محظوراتی نظیر نجس تلقی شدن و پرداخت جزیه و غیره در امان میمانند.
نکته مهم در این خصوص، افراط در تظاهرات اعتقادی از سوی آنان است؛ آنوسیان برای جلب اعتماد مسلمانان و نفوذ هر چه بیشتر در میان آنان، دائما در نمازهای جماعت حضور دارند، روزههای خود را به طور کامل میگیرند، به حج میروند، ادعیه و اذکار اسلامی میخوانند، در مراسم عزاداری و اعیاد مذهبی شرکت میکنند و خمس و زکات مال خود را در وقت معین و به افراد خاص، میپردازند. همچنین یهودیان آنوسی ایران در دوران بعد از انقلاب، برای جلب اعتماد مؤمنین و مسئولان حکومت اسلامی در راهپیماییها و تظاهراتی نظیر 22 بهمن و روز جهانی قدس و نیز انتخابات و … شرکت میکنند و حتی برای برگزاری مراسم مذهبی مسلمانان کمکهای مالی میکنند و یهودیان به مقام رسیده، برای پنهان کردن ماهیت خویش و رفع تردیدهای احتمالی و کسب اعتماد هر چه بیشتر سایر مسئولان حکومت اسلامی، حتی علیه اسراییل و صهیونیسم هم سخنرانی کرده و برای حفظ ظاهر در راستای مبارزه با اسراییل، سمینار و همایش و کنفرانس برگزار میکنند. تمام این گونه اقدامات برنامهریزی شده در نهایت به تثبیت موقعیت یهودیان آنوسی و حفظ منافع یهود میانجامد.
در رفتارهای گروهی، مهمترین ویژگی یهودیان آنوسی، اقدام دسته جمعی و حمایت از فعالیتهای یکدیگر است؛ بدین معنی که اگر یکی از آنها کاری ناپسند انجام دهد، فرد آنوسی دیگر که دارای سیما و وجهه موجهای بوده و اعتبار لازم را از طریق اقداماتی نظیر تظاهر به تدین و مشارکتهای اجتماعی مثبت به دست آورده است، پا در میانی کرده و موضوع را به نحوی فیصله میدهد.
یا اگر یکی از آنها در کاری، چه کوچک و چه بزرگ، سنگ اندازی کرده و مانعتراشی کند، آنوسی دیگری که شخص موقر و مقبول عامهای است، به او پیوسته و کار او را توجیه میکند.
این شیوه، در ادامه و در سطح کلان، به صورت درگیریهای اجتماعی دیده میشود و مثلا دو یا چند گروه دارای عقاید مختلف، در زمینه سیاسی یا فرهنگی و اقتصادی، منازعهای غیر لازم را آغاز میکنند که چند وجه مشخص دارد:
الف: فاقد نقطه آغاز و دلیل موجه و روشن، یا بر سر مسائلی بسیار ساده است.
ب: هیچ کسی در هیچ گروهی، حرف قطعی و نهایی را نمیزند و درگیریها به صورت سطحی و لفظی ادامه خواهد یافت. در عین حال، همواره همدیگر را به افشای مسائلی تهدید میکنند با این عبارت که اگر فلان مطلب گفته شود، کار طرف تمام خواهد شد، اما چنین اتفاقی هرگز رخ نداده و نخواهد داد.
ج: معمولاً این گروهها خلق الساعهاند و بر مبنای هیاهو پدیدار میشوند.
د: افراد این گروهها به بهانه بیاعتنایی یا بیاهمیتی از درگیری عقلی و عمومی آشکار با موضوع مورد نزاع میگریزند.
ه: مطالبات همه گروهها یکسان و منطقی به نظر میرسد، اما در صورت برتری و غلبه یکی بر دیگری، موضوع مسکوت میماند و تغییری در هیچ موردی دیده نمیشود. این سکوت تا زمان لازم ادامه خواهد یافت.
و: مهمترین هدف آنوسیان از این اقدامات، یکی مشغول سازی جامعه با مطالب سطحی و ممانعت از ورود به بنیان مطلب، و دیگری جذب افراد جوان و ساده دارای گرایشات متفاوت در گروههای مختلف و گاه متضاد است تا افراد نیروهای خود را صرف مبارزات پوچ کرده و انرژی خود را هدر دهند.آنوسیان تفکر بسیار خطرناکی دارند ، فرقه خاصی از آنان معتقدند از طریق نزدیک شدن به شیطان و جادوگری و اعمال جرم و جنایت در جهان باید ظهور منجی (ماشیح) را سرعت بخشید ، به عقیده اینان هرچه گستره نفوذ شیطان از طریق رواج فساد و جنایت بر جهان افزایش یابد ،ماشیح سریعتر ظهور میکند.
فرقه دهشتناک حجتیه یکی از مخوف ترین زیر شاخه های آنوسیان در ایران است. انجمن حجتیه تشکیلاتی است که هدف اصلی آن تلاش برای «فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر» همان ماشیح است. این گروه در سال ۱۳۶۲ به فرمان امام خمینی و متهمشدن به خیانت و ارتجاع، منحل شد. با این حال به واسطهٔ ارتباط با برخی مراجع توانست در جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری نفوذ نماید.
این فرقه از انوسیان بطور وسیعی شبکه ای عنکبوت وار از قدرت اقتصادی ،سیاسی و نظامی در حکومت ایران تشکیل داده اند که صرفا با توجه به ایده های شیطانی قصد به انحطاط کشاندن هر موجودیتی در جامعه را دارند تا از این طریق زمینه ظهور منجی را فراهم کنند … مصباح یزدی به عنوان رهبر مذهبی و سایرین منجمله احمدی نژاد
از جمله عوامل اجرائی این شبکه مخوف هستند...."
برای اولین بار و بطور گسترده دکتر مهدی خزعلی به پیشینه محمود احمدی نژاد اشاره کرد و یهودی زاده بودن او را مطرح کرد. که البته با تحقیقات جزئی خصوصا در مورد شناسنامه احمدی نژاد و توضیحات آن بسادگی این مطلب قابل بررسی است.
اما شنبه (دیروز) روزنامه دیلی تلگراف انگلیسی به این موضوع اشاره کرده و ضمن چاپ تصویر توضیحات شناسنامه وی بیان می کند که فامیل قدیم احمدی نژاد سبورجیان است که به معنای بافنده سبور است که از مشاغل و نامهای یهودیان ساکن ایران است و در زمان شناسنامه دار کردن ایرانیان نگاشته شده است. همچنین نام سبورجیان را از نام های معروف یهودیان ساکن ایران ذکر می کند.
محل تولد وی نیز آرادان از توابع گرمسار و نام مادر او "فاطمه بگم" و فاقد هرگونه پیشوند سید یا سیده است(برخلاف ادعای وی در روز جشن انتخابات و بعد از آن که خود را از نسب مادری سید اعلام کرد)
ظاهرا تغییر دین و تغییر نام احمدی نژاد در سن چهار سالگی وی رخ داده است و وی تا آن زمان مشخصا یهودی زاده بوده است.
اگر بخواهیم به معنای سبورجی نگاه کنیم، در لغتنامه دهخدا در ذیل کلمه سبور آمده است:
"واژه ای عبری است(סבור) به معنی تصور کننده، معتقد. سبورا(סבורא) به معنی فکر کننده و استدلال کننده و جمع آن سبورایم(סבוראימ) لقب مروجین تلمود است."
درکل نکته مهم، این تغییر دین و نام نیست بلکه مواضع بشدت افراطی احمدی نژاد علیه یهودیان و اسرائیل است.
مسئله هولوکاست و انکار آن که باعث گستردگی جهانی این مسئله تاریخی شده و همگان را در دنیا نسبت به تنها دلیل فلسفی لزوم وجود سرزمین یهودی، یکپارچه کرده است.
در اصل می توان گفت که احمدی نژاد جهت از بین بردن هرگونه شک و شبهه در مورد دلیل و منشا وجود اسرائیل نقش رهبر مخالفان وجود اسرائیل را ایفا می کند که احتمالا روزی کاملا مغلوب خواهد شد و در پایان این نمایش تمامی جهان به لزوم وجود اسرائیل و سرزمین مستقلی برای یهودیان پی خواهند برد!
نشانه های بسیاری از کمک به مظلوم نمایی اسراییل و یهودیان در همین مسئله هولوکاست وجود دارد که تیتر وار به تعدادی از نتایج این ادعا میتوان اشاره کرد:
-محکومیت موضع گیری ایران در برابر هولوکاست از سوی اکثریت قاطع کشورهای جهان.
-آغاز دور جدیدی از مظلوم نمایی و بهره برداری از این امر توسط صهیونیست ها در 60 سال گذشته
-تشدید حملات از زمین ، هوا و دریا به مقاومت مظلوم لبنان و فلسطین.
-دفاع از فلسطین که قبلا کاری ارزشی در اکثر کشورهای عربی و مسلمان محسوب می گردید امروز به عنوان عملی غیرمنطقی و تندروانه محسوب می گردد که تبعات منفی زیادی را برای فرد حمایت کننده دربر دارد.
-صدور قطعنامه در حمایت از صهیونیستهایی که ادعا دارند هولوکاست رخ داده است و عملا نفی هولوکاست در اکثر کشورهای جهان غیرقانونی اعلام شده است.
- تندروترین کابینه رژیم صهیونیستی از ابتدای تشکیل این رژیم، در سایه این سپر امن که دولت ایران و احمدی نژاد برایش فراهم آورده با وجود آنکه تمامی محکومیت ها وانتقادات بین الملی را به سوی خود جذب کرده، همچنان افرطی ترین مواضع را بیان می کند و به آنها عمل هم نموده و زیاد هم به چشم نمی آید.
همچنین حمایت یهودیان ایران (که پس از اسراییل پر جمعیت ترین گروه در خاور میانه محسوب می شوند) از احمدی نژاد در انتخابات امسال بر اساس گزارش روزنامه یدعوت احارانوت
و آزادی بیشتر اقلیت یهودیان ایران در دوره ریاست احمدی نژاد به اذعان "جامعه یهودیان مشهدی ساکن در اسراییل" که این چتر حمایت حتی باعث آرامش خاطر جامعه یهودیان ایران در حوادث پس از انتخابات در ایران می باشد،(اصل خبر) از دیگر استانادات یهودی گرایی احمدی نژاد در حال حاضر است.
نشانه های این یهودی گرایی در رفتار دولت احمدی نژاد نیز کم نبوده است که از عمده ترین و جنجالی ترین آنها می توان به اظهارات اسفندیار رحیم مشایی در مورد دوستی با مردم اسرائیل اشاره کرد.
در مجموع این شواهد نشان از آنوسی (یهودی مسلمان نما) بودن احمدی نژاد دارد که ظاهرا ایشان جزئی از گروه یهودیان مسلمان نمای ایران هستند. امیدوارم بتوانم اطلاعاتی نیز در مورد آنوسی ها در ایران و فعالیت ها و گرایشات آنها منتشر کنم.
تصاویری از صفحات شناسنامه محمود احمدی نژاد
متن زیر از نوشته های مسیح علی نژاد است که همچنان با زبان تند، رک و انتقادی عملکرد دولت و شخص احمدی نژاد را زیر سوال می برد.
خواندنش خالی از لطف نیست:
"به آمریکا، به کشوری که در آن آزادانه می توانی راه بروی و برخلاف کشور اسلامی ایران، از بالا تا پایین دولتش را نقد کنی، خوش آمدی. خوش آمدن از آن رو که شاید چشم هایت کمی درشت شود و ببینی آزادی آن نیست که تو و همپالگی هایت فخر آن را به جهان می فروشید. آزادی یعنی همین که تو در مقر سازمان ملل در قلب آمریکا بایستی
و دهانت را باز کنی و کشورهای مدعی دموکراسی را به ناسزا بگیری . آزادی این نیست که در تمام این سالها در ایران، ما حتی یک کنفرانس بین المللی هم نداشتیم که کسی بیاید و دهان باز کند و یک کلام کوچک در نقد یکی از کشورهای اسلامی بگوید.
آزادی یعنی همین که در تلویزیون فرانسه بنشینی و رییس دولت فرانسه را به استهزاء بگیری، آزادی این نیست که در تلویزیون ما در تمام این سالها رییس جمهور فرانسه پیشکش، یک شهروند معمولی هم نمی تواند بیاید یک نقد کوچک به آبدارچی رییس جمهور یا بیت بزرگانش بکند.آزادی یعنی همین که تو به همراه دوستانت با ردا و قبای روحانیت در خیابان های نیویورک راه بروید و سرتان را
به عنوان یک ضد آمریکایی بالا بگیرید و پلیس آن کشور دنبالتان راه بیافتد که کسی از گل نازکتر به شما نگوید. آزادی این نیست که کسی جرائت نکند با لباس و و پوشش و شمایل خاص کشور خودش، پایش را در چند قدمی مرز ایران بگذارد و تازه وقتی که سرتا پایش را از همان پله های هواپیما به زمین نیامده به سلیقه شما بپوشاند و در خیابان های ما راه برود، آنگاه کافیست تا روسری عادت نداشته اش کمی کنار رود و چند تار مویش پایه های اسلامتان را بلرزاند و پلیس بالای سرش بفرستید.آزادی یعنی همین که تو لبخند معروفت را به دوربین های تمامی عکاسان دنیا نشان دهی و هرچه دلت خواست به رسانه های دنیا بگویی و فردا بدون سانسور، عکس و حرفت در روزنامه های جهان بنشیند. آزادی این نیست که از وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی و دادستانی و باقی مراکز نظارتی و امنیتی ایران اسلامی، برای دفتر روزنامه ها، خروار خروار بخشنامه بفرستید که اگر مصاحبه فلان مقام آمریکایی را چاپ کنید به سرنوشت باقی روزنامه های به محاق رفته گرفتار می شوید.
آزادی یعنی همین که آن خبرنگارهای نور چشمی که در هیات همراه تو به آمریکا آمده اند به آسانی به مراکز شهر می روند و از فقر آمریکا هم گزارش می دهند و این اصلا اقتصاد و اقتدار دولتی را متزلزل نمی کند و دولتی از ترس مخدوش شدن صورتش، خبرنگارانت را به بند و حبس نمی کند و آنها اگر توان داشته باشند، می توانند تند و تند از آنچه در شهر می گذرد خبر مخابره کنند. آزادی این نیست که اگر یک دختر بیست و سه ساله فرانسوی، و یا یک خبرنگار نشریه آمریکایی، یک ایمیل ساده به دوستانش می فرستد و عکس و خبر آنچه در خیابان های جمهوری اسلامی می گذرد را برای دوستان و یا همکارانش مخابره می کند، آنگاه دولت شما بلرزد و دخترک و خبرنگار جوان را
ابتدا در انفرادی بیاندازد و سپس از آنها اعتراف بگیرند و عاقبت رسوای جهان شوند که یک ایمیل یا خبررسانی معمولی هم می تواند در ایران زندگی یک خارجی را نابود کند.آزادی یعنی همین که به تو تریبون می دهند تا قصه حسین کرد شبستری را هم با معجونی از لبخندهای همیشگی ات حواله رسانه های آزاد اینجا کنی و هیچ دست و دلت نلرزد که حرف هایت را وارونه می سازند و ترجمه خودشان را روی آن می گذارند و حتی در کریسمس شان هم از تو برای فرستادن پیام به ملت شان دعوت می کنند. آزادی این
نیست که تلویزیون جمهوری اسلامی جرات پخش پیام تبریک عید نوروز رئیس جمهور آمریکا به ملت ایران را که ندارد هیچ، صدای اوباما را سانسور می کنند و ترجمه ای کاملا متفاوت و متناسب با منویات خود را بر آن می گذارند تا یک دشمن خیالی برای ملت ایران خلق کنند و همه قصور را هم بیاندازند گردن این دشمن همیشه در صحنه.آزادی یعنی همین که دستت به خون هم اگر آلوده باشد باز هم دستت را پس نمی زنند و برایت صندلی پیش می کشند تا بگویی ندا آقا سلطان به دستور هیچ سلطانی در ایران کشته نشده و این یک مرگ اتفاقی یا مشکوک بوده است. آزادی یعنی همین که تو به جای فریاد زدن بغض میلیون ها ایرانی و به همراه داشتن عکس عزیزان خانه مشترکت ایران، ناگهان عکس زن مصری را از جیب کت خود در بیاوری و چهره در هم بکشی و بغضی ساختگی تقدیم دوربین های آمریکایی کنی و کمی هم ادامه می دادند اشکی هم به چشم هایت جاری می ساختی تا بگویی تا چه اندازه متاثری که خبر کشته شدن این زن مصری در آلمان مثلا چند درصد کمتر از خبر کشته شدن ندا آقا سلطان انعکاس جهانی یافته است.
آقای احمدی نژاد!
اگر بر فرض، زن مسلمان مصری را در آلمان کشته اند، ندا، دختر جوان ایرانی را خود ایرانی های به اصطلاح مسلمان کشته اند و برای همین است که دنیا می خواهد بداند سینه درانی تو و همپالگی هایت در دولت جمهوری اسلامی ایران تا کنون برای کشف قاتلان ندا، چه کرده است؟ برفرض که تو زیرک بودی و سوال را با سوال جواب دادی و حالا قهرمان دنیای اسلام شدی، اما زیرکی را کنار بگذار و یک بار با شرف و شعور و احساس انسانی ات به دو پرسش ساده من جواب بده. اصلا جواب هم پیشکش، برای این دو سوال ساده، تنها دودقیقه سکوت کن، دو دقیق وقت بگذار ، دو دقیقه فکر کن، شاید قلب و وجدانی در وجودت یافت شود و از این پس وقتی دهان برای توجیه و توضیح ناراست می گشایی، دست و دلت کمی بلرزد:
اگر به دختر جوان تو، نه در آلمان ، در همان همسایگی خودت، کسی چنان گلوله می کشید که به گاه جان دادن، چشم های معصوم و ملتمس اش به آسمان، خیره باقی می ماند و از قلب و سینه اش خون بر سنگفرش خیابان های نارمک تهران جاری می شد و آنگاه همسرت با سینه ای مالا مال درد در مقابلت ضجه می زد و می گفت، فقط بگو چه کسی دختر بی گناهم را کشته است، تو چه می کردی ؟ آیا باز هم عکس زن مصری را از کت جیبت در می آوردی و بر صورت زرد و رنگ پریده زن داغدیده ات می کشیدی؟ یا کمی انسانیت به خرج می دادی و جوانمردانه پی قاتل می رفتی به جای توجیه قتل؟
ما هیچ کاری نداریم که غرب چه می گوید و رسانه های جهان تا چه اندازه برای ندای ما سینه دری می کنند. ما نه دلداری آنها را نیاز داریم و نه محتاج مجلس و دولت آلمان و فرانسه و آمریکاییم. ملت با غیرت ایران دست نیاز به سمت تو که از مرگ ما می رنجی هم دراز نمی کند تا چه برسد دست به سمت بیگانه دراز کند که از مرگ ما مستندی برای به مسند نشستن خود برای آقایی جهان می خواهند بسازند. نه آقاجان ! ملت بزرگ ایران برای ندا و باقی عزیزان از دست رفته اش ، نیازمند گریه احمدی نژاد و سارکوزی و اوباما و دیگران نیست و منت برای همدردی نمی کشد که مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است.
و اما سوال دوم که خودم هم از طرح آن تنم می لرزد و خجالت زده ام اما چاره ای نمی بینم. از جنس خودت می پرسم که در پاسخ به مرگ ندا مرگ دیگری را علم کردی. اگر پسر جوانت را به هر دلیلی به کهریزک می بردند و با باتوم به همان پسری که داماد اسفندیار مشایی نیز هست ، تجاوز می کردند و سپس شما با شرمساری به پزشکی قانونی می رفتید و آنجا نیز برگه تایید می گرفتید که ایشان از ناحیه مقعد دچار آسیب شده است (جمله ای که در برگه تایید یکی از شاهدان تجاوز قید شده است) و با چشم های خودتان چشم های غمگین دلبندتان را می دیدید که چندین بار هم اقدام به خودکشی کرده است، آنگاه چه می کردی؟ آیا باز هم آب شدن ذره ذره فرزندتان را در خانواده و جامعه می دیدی و کماکان تجاوز و تعرض و وحشی گری های مشهود را به منظور حفظ آبروی نظام انکار می کردی؟
جناب احمدی نژاد!
از تو جواب برای این دو پرسش ساده اما تلخ نمی خواهم، اما می توانم از مردم دلشکسته ایران بخواهم، هربار که تو را می بینند از تو همین دو پرسشی که طرح آن هم سخت و عذاب آور است را مدام بپرسند تا شاید روزی که به خانه
بر می گردی، وقتی چشم در چشم پسر و دختر جوانت، شدی، یادی هم از پسران و دختران جوان ایران ویران ما بکنی که این روزها انکار می شوند چون متاسفانه کسی که قبای پدری شان را به تن کرده، این روزها عکس یک زن مصری مسلمان را در جیب کتش دارد و دردهای آنها که در خانه خودش دارند ذره ذره آب می شوند و می میرند را نمی بیند. به چشم های فرزندانت خوب نگاه کن! شاید به خاطر بیاوری که فرزندان دیگر ایران ، ندا و ابراهیم ، در خانه خودمان، باگلوله و باتوم، کشته و مورد تجاوز واقع شده اند. وای بر پدری که چشم های خیس و دردمند فرزندانش را می بیند وکماکان با یک لبخند مشمئز کننده در برابر این چشم ها، خود را پدر بنامد. وای به دولتی که چشم پر درد یک ملت را می بیند و کماکان با یک لبخند بی درد، خود را رئیس دولت آن ملت بنامد و جرات نکند عطای یک ریاست خونین و بی افتخار را به لقای آن ببخشد.
مسیح علی نژاد"
پستهای جدیدتر پستهای قدیمیتر صفحهٔ اصلی