جنبش سبز بسیار پر شور مراسم تشییع آیت الله منتظری را برگزار کرد.
بدون شرح!
مقاله زیر به بهانه آتش زدن تصویر امام خمینی، بطور خلاصه تفاوت های رهبر فعلی و قبلی ایران را نشان میدهد و استفاده ابزاری از این حرکات را بی فایده می داند.
"نظام فاتح فعلی محصول نبوغ و ابتکار شخص امام و متکی و مخصوص به خود ایشان است.
با توجه به اعتقاد و اخلاص و اطاعتی که نسبت به امام ابراز می گردد،
این نظام قبایی است که به قامت و تن ایشان دوخته شده است...
به نظر نمیآید نه هیچ شخص دیگری دارای چنین سوابق و اقتدار و ابتکار باشد
و نه برای هیچ شخص دیگری چنین ارادت و اطاعتی ابراز شود."
(مهدی بازرگان ، انقلاب ایران در دو حرکت)
از اقتدار ِ معنوی تا قدرت ِ نظامی
اقتدار ِمعنوی آیتالله خمینی، برخاسته از جایگاه فقهی و شخصیت کاریزماتیک او بود. این اقتدار به اتفاق ِ انقلاب اسلامی، به قدرت سیاسی ِ روح الله خمینی رسمیت داد . سالها بعد، هاشمی رفسنجانی، با یک شعبده بازی سیاسی، این جایگاه رسمی و قدرت سیاسی را به علی خامنهای امانت داد تا خود وارث ِ اقتدار ِ امام باشد.
آغاز اصلاحات ، پایان ِ اقتدار ِ هاشمی بود. اقتدار فروکاستهای که سهم اندکی از آن به اصلاحات و به رهبری اصلاحات رسید و ته مانده ی آن هم، با حذف اصلاح طلبان و کودتای ِ ۲۲ خرداد نابود شد .هم اکنون علی خامنهای با همهی آن قدرت سیاسی و جایگاه رسمی تنها مانده است. قدرتی که بیش از هر چیز مدیون ِ شعبده بازی هاشمی رفسنجانی و قانون مداری ِ خاتمی است، در دستان کسی مانده است که شناخت و رفتارِ ِ درستی نسبت به بانیان آن ندارد و چون توان ِ حمل ِ آن را ندارد، در حال ِ تقلیل آن به یک قدرت ِ نظامی ِ است .
از حلقهی یاران تا دستهی کارفرمایان
یاوران ِ آیتالله خمینی ، مردان مبارزی بودند که چه بسا سابقهی سیاسی و مبارزاتی آنان بیش از خود آیتالله بود. از رفتگانی چون مرحوم طالقانی، مرحوم بازرگان ، مرحوم سحابی و مرحوم بهشتی تا حلقهی زندهای چون هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی و دیگران، توانستند به خوبی سپر محکمی برای قدرت و اقتدار ِ امام باشند. مهدی بازرگان با پذیرش "نخست وزیری " سهم ِ بزرگی در تثبیت جمهوری اسلامی داشت و هاشمی رفسنجانی با جانشینی فرماندهی کل قوا، بار بزرگی را در جنگ تحمیلی به دوش کشید . "حلقه ی یاران ِ" خمینی نام ِ بامسمایی است که چون حلقهای امام ِ خود را در میان گرفته بودند و به بهای جان ِ خود او را پاس میداشتند.
از طرفی دیگر اطراف ِ علی خامنهای را، نه یاران، که کارفرمایانی فرا گرفتهاند که تنها چشم طمع به نام و قدرت و جایگاه او دارند. مجتبی خامنهای در آرزوی مرگ پدر بسر میبرد. احمدینژاد ، به هر بهانهای "نام" او را کنار میزند و تنها در تنگناها به او پناه میبرد. مصباح ِ یزدی، خودش را در او میبیند و لاریجانیها، سالیان ِ محرومیت ِخود را در کنارش جبران میکنند. وزن ِ سرداران ِ خامنهای هم بیشتر از آن است که بخواهد به فرمان ِ او در نبردی حاضر شوند.از سیاست ِ دینی تا دین ِ سیاسی
مرجعیت ِ فقهی آیت الله خمینی در حوزه ی علمیه غیر قابل انکار و حتی بیرقیب بود. حریت ِ دینی آیتالله خمینی برای روشنفکران "پیام آور ِ عزت مسلمین" بود و "سیاست دینی" ِ آیت الله خمینی، نمود ِ عینی ِ "جمهوری اسلامی " در
مناسبات ِ داخلی و خارجی.از طرفی ، "انتساب" یک شبهی حجتالاسلام خامنهای به مقام مرجعیت، تنها محصول ِ "انتصاب" ناگهانی ِ او به مقام رهبری بود تا علی خامنهای نمود ِ عینی و نماد تاریخی ِ "دین سیاسی" باشد . حوزهی علمیه در خصوص ِ علم ِ علی خامنهای، قرار را بر اقرار ترجیح داد . روشنفکران هم او را حامل ِ "استبداد دینی" خواندند و به عواقب ِ "قرائت ِ فاشیستی از دین" هشدار دادند .
تصویری که آتش گرفت ...
باری. سادهتر ببینیم. انتشار عکسی از علی خامنهای، هنگام سیگار کشیدن و پیپ چاق کردن در کنار انتشار صورت ِ خونین ِ ندا آقا سلطان و چهرهی مغموم ِ زید آبادی کافی است، تا تصویر ولایت ِ فقیه آنچنان در ذهن ِ عامهی مردم آتش بگیرد، که خاکستر شدن ِ ژستهای ِ هالیوودی و چهره ی گریم کرده و لب های روژ لب کشیده ی یک پیرمرد ِ هفتاد و چند ساله خاطر کسی را آزرده نکند ..
حجت الاسلام احمد منتظری فرزند مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت پدربزرگوارش ارسال کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله اناالیه راجعون
"من المومنین رجال صدقوا ما آهدو الله علیه فمنهم من قضا نهو و منهو من ینتظر وما بدلو تبدیلا"
بزرگ پاسبان تشیع علوی ، رادمرد قهرمان و شجاع اسلام وایران اسطوره مقاومت، مجاهدت، فقاهت و دینداری سرمایه کمیاب مسلمانی و آزادگی ، فقید عالیقدر و مجاهد نستوه آیتالله العظمی حاج شیخ حسینعلی منتظری ، قدس الله نفس الزکیه ، شربت وصال نوشید و روی در حریم یار نهاد.
آن پیکر رنجور و درد کشیده اینک آرام یافته و آن روح خدایی اینک در جوار رحمت رب قرار گرفته است.
آن دل دردمند که عمری در غم اسلام و مردم و حقوق آنان تپید و پروای حق داشت دیگراز تپش افتاده است.
فقید بزرگ شیعه و اسلام شناس بی بدیل و روح ربانی امت اسلام امروز در جوار پیامبر رحمت (ص) و اهل بیت مطهر (ع) اوست.
منتظری رفت اما خاطره مبارزات او برای تحقق جمهوری اسلامی با ماست.
منتظری رفت اما حق گویی و آزادگی او چراغ راه کسانی است که حلاوت سیره علوی را از ظرف نهج البلاغه او می چشد و در زندگی و روش او می یافتند. سال ها زندان ، شکنجه ، تبعید ، شهادت و جانبازی فرزندان و تحمل مصائب در دوران ستم شاهی ، خیرخواهی و سخت کوشی در رشد و بالیدن نهال انقلاب و جمهوری اسلامی و تلاش مسوولانه و صادقانه همراه با رهبر فقید انقلاب (ره) از او الگوی بینظیر برای روحانیت شیعه ارایه کرد، زندگی او همه به تعلیم و تحقیق و تلاش برای عملی ساختن حقایقی که یافته بود گذشت مرگ او نیز بی شک جانها و دل ها را بیدار و یاد او برای همیشه خاطر معطر انسان علوی (ع) و حسین (ع) را تداعی خواهد کرد.
این مصیبت جانکاه را بقیه الله اعظم خدا و امید جهان نور و عدالت و همه حق طلبان و آزادگان به همه مبارزان راه خدا در سرتاسر جهان ، همه عالمان و فقیهان و به حوزه های علمیه و خصوصا شاگردان و ارادتمندان آن فقید سعید تسلیت می گویم.
قم المقدسه - سوم محرم الحرام 1431 قمری
1388/9/29 هجری شمسی
احمد منتظری
برچسبها: کاریکاتورهای خانواده درگیر
بدون شرح!
مطلب زیر از روزنامه "8صبح" افغانستان آورده شده که با نگاهی تاریخی، به تشریح سناریوی پاره کردن عکس امام اشاره میکند و خواست حکومت را از این جنجال های کاذب بیان میکند. دید واقع بینانه و بیان ساده، خواندن آن را زیبا میکند.
تاکیدها از من است.
لطفا با لهجه افغانی بخوانید!:
سناریو برای سرکوبی جنبش سبز ایران؛ شکاف ها در ایران عمیق تر می شود
به نظر مي رسد كه سناريوي سركوبي جنبش سبز ايران، در حال تكميل است. پس از انتخابات سال روان در ايران و ادعاهاي مبني بر تقلب گسترده كشمكش هاي سياسي در ايران به اوج خود رسيد. هواداران مير حسين موسوي و مهدي كروبي، از نامزدان اصلاح طلبان ايران، ادعا دارند كه محمود احمدي نژاد با يك تقلب سازمان يافته به اين پيروزي دست يافته است. اين انتخابات در ايران اعتراض هاي بي سابقه مردمي را به همراه داشت. اكنون در ايران هم در سطح مقام هاي مذهبي و هم در ميان مقام هاي سياسي شكاف بزرگي بروز كرده است.
هم اكنون در يك سو چهره ها و جناح هاي مطرح چون مير حسين موسوي، مهدي كروبي، محمد خاتمي، و احزابي با سابقه و با نفوذي چون سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نهضت آزادي، جبهه مشاركت، كارگزاران، مجمع روحانيون مبارز، حزب اعتماد ملي و نهادهاي دانشجويي قرار دارند، در طرف ديگر رهبر ايران با دولت محمود احمدي نژاد و نيروهاي افراطي بسيجي و سپاه پاسداران مي باشند.
در ميان چهره هاي مذهبي ايران نيز صف بندي هاي جديدي شكل گرفته است. چهره هاي مطرح علمي و فقهي ايران، مانند منتظري، موسوي اردبيلي، يوسف صانعي و هاشمي رفسنجاني همگي از جنبش سبز حمايت مي كنند. در مقابل برخي از مراجع دولتي مانند نوري همداني از محمود احمدي نژاد و رهبر ايران حمايت كرده است. اكنون با گذشت پنج ماه از حوادث پس از انتخابات، به نظر مي رسد كه جنبش سبز ايران كه در آغاز گفته مي شد پس از فروكش كردن احساسات و هيجان هاي دوران انتخابات از صحنه خارج خواهد شد، به عنوان يك حركت مدني، با پايه هاي وسيع
مردمي نقش برازنده و تاثير گذار خود را در تحولات پس از انتخابات ايران ايفا مي كند.
حكومت محمود احمدي نژاد كه حمايت رهبر مذهبي ايران و نهادهاي نظامي چون بسيج و سپاه را به همراه دارد، در طي چند ماه گذشته سعي كرد تا با روش هاي گوناگون فضاي سياسي ايران را آرام جلوه داده و جنبش سبز ايران را سركوب نمايد.
حكومت ايران در پنج ماه گذشته با ايجاد فضاي نظامي، و بازداشت و محاكمه دسته جمعي سران جنبش سبز، سعي كرد از تداوم اعتراض ها جلوگيري نمايد. اما با وصف تمام محدوديت ها، جنبش سبز ايران در راه پيمايي هاي روز قدس، 16 قوس و ديگر مناسبت ها نشان داد كه هنوز هم مي تواند از حمايت توده ها در ايران برخوردار بوده و حكومت محمود احمدي نژاد را به چالش گيرد. نهادهاي مدني وابسته به جنبش سبز ايران به رغم محدوديت هاي فعاليت رسانه اي و عدم دسترسي به رسانه هاي ملي، توانسته اند با استفاده از فضاي مجازي ديدگاه ها، برنامه ها و واقعيت هاي عيني ايران را منعكس سازند. حكومت ايران پس از تجربه هاي گوناگوني براي انزواي سياسي جنبش سبز، اكنون به نظر مي رسد كه سناريوي جديدي را براي سركوب آنان تدارك ديده است.
سناريوي پاره كردن عكس آيت الله خميني و به دنبال آن مظاهره هاي سازمان يافته در سراسر ايران مي تواند زنگ
خطري براي رهبران جنبش سبز به شمار آيد. در حالي كه مقام هاي جنبش سبز ايران از ياران نزديك آيت الله خميني بوده و هم اكنون نيز خانواده آقاي خميني از اين جنبش حمايت مي كند، اما طرفداران احمدي نژاد سعي دارند كه پاره كردن عكس خميني را به جنبش سبز نسبت دهند. به رغم محكوميت و مشكوك خواندن اين حادثه از سوي مير حسين
موسوي، هنوز هم در رسانه ها و صحبت هاي مقام هاي حكومتي جنبش سبز ايران به عنوان مسوول اين رويداد شناخته مي شود. تجربه سه دهه حكومت ايران نشان داده است كه در پس هر رويدادي كه اتفاق مي افتد، يك هدف مهمي ديگر دنبال شده است. حتا برخي منابع مي گويند كه مقام هاي امنيتي ايران هر از گاهي احساس مي نمايند كه افكار عمومي ضرورت به تمركز روي يك مساله خاصي دارد. حتا براي آن حادثه اي را خلق مي كنند. براي نمونه مي توان از چند حادثه حداقل در چند سال اخير ياد كرد.
در انتخابات رياست جمهوري كه رقابت ها ميان محمد خاتمي و ناطق نوري، نامزد مورد حمايت رهبر ايران به اوج خود رسيده بود، دستگاه هاي امنيتي ايران براي بد نام كردن محمد خاتمي در روز عاشورا كارناوال را در تهران به راه انداختند. در اين كارناوال در موتورها عكس هاي از محمد خاتمي نصب شده بود و دختران به طور نيمه برهنه رقص مي كردند. جالب اين جا بود كه فقط دوربين راديو تلويزيون ملي ايران توانسته بود اين صحنه را ثبت نمايد.در انتخابات مجلس خبرگان ايران در دهه هفتاد، مردم ايران فاقد يك شور و هيجان عمومي و ملي بود. در آن زمان حادثه قتل ديپلمات هاي ايراني در شهر مزار شريف اتفاق افتاد. رسانه هاي ايران پس از اين حادثه رجزخواني هاي بزرگي را به راه انداختند. برخي رسانه هاي وابسته به حكومت با تيتر درشت نوشتند: «بيا بريم به مزار ملا مامد جان». اين سروده ها و سروده هاي حماسي ديگر 200 هزار سرباز ايران را در مرزهاي افغانستان همراهي مي كرد. حكومت ايران در آن فضاي كاذب سعي كرد روحيه ملي را بالا برده و انتخابات مجلس خبرگان را با شور بيشتر برگزار نمايد.
در بيشتر موارد ديگر ديده شده، زماني كه فضاي انتقاد از حكومت توسط نهادهاي مدني و دانشگاه ها افزايش مي يابد، مقام هاي حكومتي با تشييع تابوت هاي كشته شدگان جنگ 8 ساله ايران و عراق فضا را به سمت دوران جنگ برده و زمينه هر نوع انتقاد را از مردم سلب مي كنند.
در جريان حادثه كوي دانشگاه تهران، رسانه هاي ايران خبر پاره كردن عكس رهبر ايران را به نشر رساندند و بسيجي هاي افراطي در حضور رهبر ايران با صداي بلند فرياد و اشك سر داده و خواستار انتقام شديد گرديدند.
در دهه هفتاد جمهوری اسلامی ایران ازحادثه انفجار حرم امام رضا نیز بهره های زیادی را بدست آورد. که از آنجمله می توان به سرکوبی برخی از حلقه های فعال گروه های اهل سنت و از بین بردن یکی از مساجد مهم آنان اشاره کرد.
در حادثه اخير نيز مي توان همين اهداف پنهاني را به خوبي دريافت.مقام هاي حكومتي ايران دريافته اند كه در آستانه فرا رسيدن ماه محرم مسوولان جنبش سبز از اين گردهمايي مي توانند به خوبي استفاده نمايند. اين نگراني ها سبب شده تا مسوولان امنيتي ايران در صدد چاره جويي بر آيند. در این میان جالب اینجاست که شخص آیت الله خمینی در دهه پنجاه گفته بود که با کسانی که عکس من را پاره می کنند هرگز برخورد نکنید.
مقام هاي حكومتي ايران با ايجاد اين سناريو، سعي دارند كه براي ده ها هزار مبلغ روحاني، كه از سوي حكومت در همه مساجد و حسينيه ها فرستاده مي شوند، يك سوژه تبليغي خوبي فراهم كنند.
تا با اين بهانه هم براي عاشورا روضه خواني نمايند و هم به حال مقام هاي حكومتي ايران. اين فصل بهترين فصل
براي يك اقدام با استفاده از احساسات ديني و مذهبي مردم مي باشد. اكنون بايد ديد كه جنبش سبز ايران از اين توطيه ايجاد شده چگونه عبور مي كند. آيا مقام هاي حكومتي ايران اين توانايي را در خود مي بينند كه در برابر نهادهاي با پايگاه وسيع مردمي به مقابله برآيند و يا آن كه به همين فضاي پر تنش ادامه خواهند داد؟
16 آذر امسال پررنگ تر از هر سال و با برنامه ریزی از سوی هر دو طرف جنبش سبز و حکومت گذشت.
اتفاقاتی که در این مدت روی داد نشان می دهد که حکومت با برنامه ریزی های گسترده و نیروی پیاده نظامی و شبه نظامی و پشتیبانی دستگاه تبلیغاتی سعی در کوچک و بی اهمیت جلوه دادن اعتراض دانشجویان داشت تا حدی که در این راه مانند گذشته حتی به آبروی افراد نیز رحم نکرد و عکس های دانشجویی را با حجاب اسلامی بانوان -که در اتاقی گرفته شده بود!- منتشر کرد. در مقابل دانشجویان و اعضای جنبش سبز نیز با ابتکار عمل توانستند این ترفند حکومت را خنثی کنند و حتی قدمی نیز به پیش گذارند.
اتفاق دیگر در این ایام انتشار فیلم "پاره شدن عکس امام خمینی" توسط صدا و سیمای حکومتی بود که به دفعات و با تفاسیر گوناگون پخش شد و در پی آن اعلام تحصن حوزه های علمیه، که این خبر نیز بطور کامل و با بزرگنمایی پخش شد. در مجموع این برخورد حکومت و شیوه آرایش نیروها نشان از اجرای سناریویی از قبل طراحی شده علیه جنبش سبز می دهد.
همه می دانند که اهداف و شعار های جنبش سبز، خصوصا شعارهای
در این برنامه جدید نیز احتمال دستگیر شدن سران جنبش سبز -مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی- مطرح شده است که با توجه به سوابق ایشان و سایر اعضای - حتی زندانی- جنبش سبز بعید است که بتوان به ایشان برچسب "توهین به امام خمینی" را چسباند.
سایت کلمه در بیانیه ای خواستار برخورد هوشیارانه مردم با این اتفاق است.
متن کامل بیانیه:
"در پی اجرای سناریوی از پیش طراحیشده حرمتشکنی از امام و نسبت دادن آن به دانشجویان از دیروز رسانههای رسمی تبلیغات حجیم و هدفداری را آغاز کردهاند که با توجه به اطلاعات به دست آمده به نظر میرسد زمینهچینی برای برخی رفتارهای غیرمتعارف جدید باشد.
به کلیه حامیان جنبس سبز توصیه میشود در این زمینه کاملا هوشیار باشند و مرتبا خود را از آخرین تحولات مطلع نگهدارند."
به نظر می رسد این برخورد تبلیغاتی با توهین به عکس امام خمینی -به عنوان رهبر انقلاب- بسیار غیر طبیعی است زیرا پیش از این نیز شعار های بسیار تندی علیه آقای خامنه ای -به عنوان رهبر فعلی نظام- داده شده که فیلم های این اعتراضات و اهانت و آتش زدن عکس ایشان هیچگونه واکنش و بازتابی از صدا و سیما حکومتی و رسانه های دولتی نداشته و حتی نادیده گرفته شده است!
همینطور تا به حال هیچ یک از روحانیون حوزوی و ائمه جمعه (نمایندگان ایشان) نسبت به این اقدامات واکنش و تحصنی اعلام نکرده اند.
می توان گفت با نزدیک شدن به ایام محرم و آمادگی جنبش سبز جهت برگزاری تجمعات و مراسم های دینی حکومت نیز خود را برای برخورد گسترده تر با جنبش و حفظ خویش آماده می کند.
فقط یک خبر:
ژنرال دیوید پترائوس گفت: "محمود احمدینژاد کشورهای نگران حوزه خلیجفارس را به سمت ارتش امریکا سوق داده است." او در گفت وگو با فاکس نیوز افزود: "احمدینژاد و رهبران ایران همچنان بهترین سربازانی هستند که ارتش امریکا استخدام کرده است. آنها نگرانی زیادی در کرانه غربی خلیجفارس ایجاد کردهاند..."
بنگاه خبر پراکنی بریتانیا- BBC- باز هم کاملا مغرضانه خبر دستگیری دریانوردان انگلیسی را با واژه مجعول "خلیج" به جای خلیج همیشه فارس هم در عنوان خبری و هم در نقشه ذکر کرده است.
شخصی پرسیده است: آیا شما می توانید به اخبار این بنگاه خبر پراکنی که تحت شرایط سیاسی مختلف حتی تاریخ را تحریف می کند اعتماد کنید؟
نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
آدرس خبر:
http://news.bbc.co.uk/2/hi/uk_news/8387469.stm
مقاله زیر با عنوان "معرفی محمود احمدی نژاد" از روزنامه "8صبح" چاپ افغانستان است که بسیار واضح رفتارهای احمدی نژاد را تحلیل و ارزیابی می کند، خصوصا شخصیت پوپولیستی و عوام فریبانه اش را که تا حدودی منطبق بر نیاز روحی جامعه عوام ایرانی است. و البته خطر فاشیسم را نیز هشدار می دهد زیرا چنین شخصیت هایی دارای توان بالقوه ای برای ایجاد فاشیسم هستند.
اخیرا این مقاله را دیدم و جالب دانستم که به عنوان برگی از آرشیو وبلاگم آن را ثبت نمایم.
اصل مطلب:
"احمدینژاد پدیدهی غریب و همهنگام آشنایی است. رفتار او در چشم بسیار کسان یادآور برخورد خشن و توهینآمیز یک جوانک بسیجی تفنگ به دست در برابر شهروندان محترمی است که چنان تحقیر میشوند که دیگر جهان را نمیفهمند. شان اجتماعیشان، ارج فرهنگیشان و منش و سلیقهیشان لگدکوب میشود، به زندگی خصوصیشان تجاوز میشود، و دستگاه تبلیغاتی مدام از در و دیوار جار میزند که باید شکرگزار باشند که در کشورشان این «معجزهی هزارهی سوم» رخ داده است. احمدینژاد حاشیه را بسیج میکند تا مرکز قدرت را تقویت کند، مردم مستمند را به دنبال ماشین خود میدواند و آنان میدوند، در حالی که به عابران دیگر تنه میزنند و هیاهو و گرد و خاک میکنند.
محمود احمدینژاد از تبار آن سلاطینی است که مدام در حال جهاد بودهاند. او خزانهی مرکز را تهی میکند، تا سرحدات را نه آباد، بلکه از نو تصرف کند و به حلقهی ارادت درآورد. او مهندس نظام است، اما نه از آن مهندسانی که در ابتدای حکومت اسلامی در خدمت ملاها درآمدند تا سازندگی کنند و معجزهی پیوند ایمان و تکنیک را به نمایش بگذارند. در ابتدا تکنیک در خدمت ایمان بود. در مورد احمدینژاد، ایمان خود امری تکنیکی است. او رمالی است که داکتر-مهندس شده است. در ذهن او جن و اتم، معجزه و سانتریفوژ، معراج و موشک در کنار هم ردیف شدهاند. احمدینژاد به همه درس میدهد.
او ختم روزگار است. در مجلس آخوندی هم درس دین میدهد. پیش لوطی هم عنتربازی میکند.
احمدینژاد ترکیبی از رذالت و سادهلوحی است. او مجموعهای از بدترین خصلتهای فرهنگی ما را در خود جمع کرده، به این جهت بسی خودمانی جلوه میکند: دروغ میگوید و ای بسا صادقانه. غلو میکند، زرنگ است و تصور میکند هر جا کم آوردی، میتوانی از زرنگیات مایه بگذاری و جبران کنی. در وجود همهی ما قدری احمدینژاد وجود دارد و درست این آن بخشی است که وقتی با آزردگی از عقبماندگیمان حرف میزنیم، از آن ابراز نفرت میکنیم. اما آن هنگام نیز که لاف میزنیم و خودشیفتهایم، باز این وجه احمدینژادی وجود ماست که نمود مییابد. احمدینژاد تحقیر شدهای است که خود تحقیر میکند. سرشار از نفرت است، اما کرامت دارد. به موضوع نفرت اش که مینگرد، میپندارد مبعوث شده است تا او را از ضلالت نجات دهد.
احمدینژاد نمایندهی سنتی است جهشکرده به مدرنیت. او مظهر عقبماندگی مدرن ما و مدرنیت عقبماندهی ماست. او اعلام ورشکستگی فرهنگ است.
احمدینژاد نشان فقدان جدیت ماست. آن زمان که در قم گفت، هالهی نور او را دربرگرفته، حق بود که حجج اسلام این حجت را جدی گیرند، عمامه بر زمین کوبند، سینه چاک کنند و لباس بر تن او بردرند تا تکهای به قصد تبرک به چنگ آورند. آن زمان که از دستیابی به انرژی هستهای در آشپزخانه سخن گفت، حق بود مكتب ها و دانشگاهها تعطیل میشدند، حق بود بر سر در آموزش و پرورش مینوشتند «این خرابشده تا اطلاع ثانوی تعطیل است» و آموزگاران از شرم رو نهان میکردند.
احمدینژاد از ماست. طرفداران او نیز همولایتیهای ما هستند. میان احمدینژاد با گروهی از رهبران اپوزیسیون فرق چندانی نیست. در روشنفکری ایرانی هم نوعی احمدینژادیسم وجود دارد، آن جایی که یاوه میگوید و در عین غیر جدی بودن، سخت جدی میشود. در وجود چپ افراطی ایران، از دیرباز احمدینژادی رخنه کرده است منهای مذهب، یا با مذهبی که گفتار و مناسک دیگری دارد. افسران لوسآنجلس همگی مقداری احمدینژاد در درون خود دارند.
احمدینژاد نشاندهندهی جنبهی «مردمی» جمهوری اسلامی ايران است، جنبهای که اکثر منتقدان آن نمیبینند، زیرا هنوز از انتقاد از دولت به انتقاد از جامعه نرسیدهاند و از همدستیها و همسوییهای دولت و جامعه غافلاند. اکنون همه چیز با تقلب و کودتا توضیح داده میشود. تقلبی صورت گرفته، که ابعاد آن را نمیدانیم. برای این که نیروی پوپولیسم فاشیستی دینی را نادیده نگیریم، لازم است همهی تحلیلها را بر تقلب و کودتا بنا نکنیم. رای احمدینژاد یک میلیون هم باشد، بایستی ریشهی اجتماعی فاشیسم دینی را جدی بگیریم."
خبر: دولت دستور تاسیس 10 مرکز غنی سازی هسته ای دیگر را صادر کرد.
سوال: ماده اولیه (سنگ معدن اورانیوم) از کجا آورده می شود؟ و اینهمه اورانیوم در کجا کاربرد دارد؟!
نکته: ساخت هر مرکز غنی سازی شبیه نطنز 9 سال طول می کشد، پس 10 مرکز حدود 90 سال طول می کشد!
شعار: انرژی هسته ای، حق مسلم ماست( و آیندگان!)
نکته جالبی که نامه های منتشر شده مهندس میر حسین موسوی دارد این است که همزمان با بیان مقصود وی از ادبیات زیبایی نیز بهره مند است که طبع هنری ایشان را می رساند...
در جدید ترین نامه منتشر شده ایشان به مناسبت سی امین سالگرد تاسیس بسیج، وی از ترس ملت به عنوان زمینه حضور نیروهای خارجی و از ترساندن ملت به عنوان آخرین حربه حاکمیت مستبد نام می برد که بسیج حزبیِ فعلی را ابزار اجرایی این سیاست می داند و مردم را به مقاومت در برابر آخرین چاره حکومت فرا میخواند و البته پیشنهاد تشکل هایی مستقل و مردمی مانند نهاد بسیج را نیز میدهد و کلا رمز پیروزی این تشکل ها را ایمان و اعتقاد مردم میداند نه اسباب بازی های جنگی در دست مخالفان!
بدلیل زیبایی و تاریخی بودن آن متن کامل بیانیه در زیر می آید:
تاکید ها از من است.
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجم آذرماه سالروز تاسیس بسیج مستضعفان از سوی امام خمینی و فرصتی است تا این نهاد موثر در تاریخ انقلاب اسلامی در معرض نگاهی دوباره قرار گیرد. بسیج چه بود و چه هست و چه باید باشد؟ بسیج را چه چیز ساخت و چه چیز نامدار کرد و قهرمان تمامی سلیقهها و گرایشها در دورهای از تاریخ معاصر این سرزمین قرار داد؟ آن سابقه درخشان و دستاورد بزرگ که بسیج نامیده شد با بودجههای کلان و سلاحهای گران به دست نیآمد. سازماندهی برتر نبود که از بسیج اسطوره ساخت و قدرت نظامی نبود که تواناییهای بسیج را شکل داد، بلکه نیتهایی پاک و عمیق این بنای بلند را برافراشت و اسوههایی را پرورش داد که هنوز هرگاه از آنان نام برده میشود گویندگان و شنوندگان، یاران پیامبر (ص) را به یاد میآورند.
علاوه بر این، بسیج در تاریخ انقلاب نماد و نهاد شجاعت و ایستادگی ملت ماست. سی سال پیش از این امام بسیج مستضعفان را در مقابله با احتمال حمله نظامی ابرقدرت ها به وجود آورد و این موثرترین اقدام ممکن برای پیشگیری از آن خطر بود. در این سه دهه هیچ سلاحی وجود نداشت که قدرتهای بزرگ و کوچک مخربتر از آن را در اختیار نداشته باشند و تنها چیزی که آنان را از گزند رساندن به این خاک منصرف و یا پشیمان میکرد ملاحظه شجاعت مردمی بود که از قدرت قدرتمندان نمیترسیدند و در دفاع از آرمانها و حقوق خود کوتاهی نمیورزیدند. بسیج قابی بود که این چهره از ملت ما را به نمایش میگذاشت.
و بسیج جلوهگاهی بود برای ظهور یکپارچگی اقشار و سلیقههای گوناگون مردم ما. زمانی که پدر دلسوز ما این نهال را غرس میکرد گفت: «کشوری که بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون بسیجی داشته باشد». چنین هدفی چگونه میتوانست تحقق بیابد اگر بسیج به یک سلیقه یا نحله یا فرقه یا قشر تعلق پیدا میکرد؟ بلکه مقصود او از ارتش بیست میلیونی ایجاد آن ظرفی و رنگی بود که بتواند تمام، یا لااقل اکثریت عظیمی از رنگهای جامعه را در خود جمع کند؛ شبیهترین چیز به پرچمهای سالار شهیدان (ع) که هر ساله در کشور ما بلند میشود و همه اقشار مردم ما، حتی برخی از اقلیت های دینی را گرد خویش میآورد.اگر بسیج به یکی از بزرگترین دستاوردهای تاریخی ملت ما تبدیل شد به خاطر توجه به چنین رمزهایی بود، والا از صرف یک نام چنین هنرهایی ساخته نیست؛ هنر تبدیل انسانهایی عادی به لشکر مخلص خدا، هنر پایدار ماندن
و پیروز شدن با دستانی خالی و هنر محور و مایه وحدت و سربلندی یک ملت تاریخی و بزرگ قرار گرفتن.
اینک نیز داستان همین است. نوعی از نامها و نشانهها، نوعی از کلمات و ظواهر، نوعی از لحنها و لهجهها، نوعی از جملات و طلسمها…. نیستند که مدرسههای عشق و انسانهای بزرگ میسازند. تمامی بسیجیان نامدار و گمنامی که ایمان و ایران به آنان افتخار میکند به صرف ادای چند حرف در میادین سابقین قهرمان نشدند.
آنان در بوته قرار گرفتند. و در این جهان کیست که در بوتههای فتنه آزموده نشود؟احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها میشوند و در فتنهها آزموده نخواهند شد؟
و لقد فتنا الذین من قبلهم و لیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین
به تحقیق کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم و خداوند خواهد دانست کسانی را که راست گفتند و خواهد دانست آنانی را که دروغ گویانند.
اینک نوبت به وارثان باقریها و باکریها رسیده است. نسل جدیدی که بسیجی نامیده میشود امروز در بوته تاریکترین شبههها و فتنهها قرار دارد. آیا این نسل جدید نیز شبیه به کسانی هستند که جنگ جمل را در رکاب امیرمومنان (ع) مبارزه کردند؟ یا این قیاسها واهی است و کسانی که اینگونه قیاس میکنند بسیج را ماشینی سرکوبگر میخواهند برای زدن و گرفتن و آزار و حتی قتل انسانهایی که تنها جرمشان دعوت به دادگری است؟ چه کسانی جواب این سوال را میدانند؟ هویت آن سازمانی که اینک بسیج مستضعفان نامیده میشود به راستی چیست؟ دستگاهی بینیت که بفرموده چشمانش را میبندد و دست و پای خواهران و برادرانش را میشکند، یا نهادی مجهز به عمیقترین بصیرتها که میتواند در ظلمانیترین شبهای فتنه راه را از بیراهه تشخیص دهد؟ شب فتنه روز کسانی است که در پاسخ به این پرسشها مردد ماندهاند.
اذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن. پاسخ پیامبر (ص) را به تمامی این تردیدها بشنوید که وقتی
فتنه همچون پارههای شب تاریک شما را فرا گرفت باید به قرآن رو کنید.قرآن شفیعی است که اگر به سود کسی شفاعت کند از او پذیرفته خواهد شد و چون به رغم کسی شهادت دهد تصدیق میشود؛ کتابی که هرکس آن را پیشوا و پیشارو بگذارد به بهشت میرود و کسانی را که به آن پشت کنند به سوی دوزخ میراند؛ کتابی که به سوی بهترین راه هدایت میکند؛ کتابی که به روشنی و صراحت ما را فرمان میدهد تا با رستگویان باشیم.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین
ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید.
ولی اگر معلوم بود کدام گروه راستگو هستند که شب فتنه به پایان میرسید. در عین حال این قدر معلوم است که
راستگویان دروغ نمیگویند. کسانی که در مبارزه سیاسی اصلیترین شیوهشان دروغ گفتن است حتما راستگو نیستند؛ تقوا در همدستی با آنان و ایمان سازگار با پیرویشان نیست. آیا در این چند ماهه هیچ دروغی نشنیدهاید؟ ای جماعت مومنان! تقوا کنید و با راستگویان باشید.بسیج چه بود و چه خواهد بود و چه باید باشد؟ بسیجی که امام میخواست در مقابل ملت قرار نمیگرفت، بلکه در کنار مردم و پشتسر آنان بود؛ بسیجی که فراتر از جناحها عمل کند و بازوان بلندش همه اقشار را در بر بگیرد؛ بسیجی که از دوستی مردم لذت ببرد؛ بسیجی که به دنبال رفاقت و محبت و یگانگی مردم باشد؛ بسیجی که بدون توجه به اختلافات سلیقهای خود با دیگران حافظ عرض و ناموسشان باشد، که آنان یا برادر او در دینند و یا نظیر او در آفرینش؛ بسیجی که حرمت حریمهای خصوصی مردم راحفظ کند. امام بسیج را به عنوان ابزاری برای قدرت حاکمان نمیخواست، بلکه نهادی برای قدرت مردم میدید تا حاکمیت آنان بر سرنوشتشان تضمین نماید. قرار بود رفتار و اندیشه بسیجی در مردم اثر کند، نه آن که قدرت بسیج بر سر مردم فرود آید. قرار نبود بسیج جیرهخوار دولت شود و به ازای دستگیر کردن مردم در اجتماعات پاداش سرانه بگیرد. افسوس بر بسیج اگر تا حد یک حزب سیاسی تنزل کند؛ این آن چیزی نیست که امام ما برای بسیجیان میخواست. قرار نبود بسیج به دستگاهی تبدیل شود که اختیار انتخاب و آزادی رای را از مردم بستاند.
برادران بسیجی من! کدام عیب و کاستی در آرزوهای امام برای بسیج وجود داشت که از آنها کناره گرفته شود؟ و چرا باید چهرهای که با زحمات گذشتگان شما پدید آمد به کدورتها آلوده گردد؟ شما خود با مردمید و از مردمید. مفاهیمی که فطرت مردم آنها را میپسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نامهایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان میآید قلب بعضی از آنان را مشمئز میکند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟
حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاهها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده میشوند. مگر نمیگوییم عنوانهایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیتها، و امثالشان محملهایی است تا قدرتها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتا باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمانهایی باشند از آنها فاصله میگیرند؟ مگر میخواهند مکتبشان کریه جلوه کند؟ چرا این مفاهیم را لعن میکنیم و ملاک بیدینی قرار میدهیم؟ دینی که چونان یک بوته گل دلخواه برای بشر ارمغان آورده شد، از بس که آموزههایش ملایم و موافق با فطرت بود. مبادا آن را تبدیل به یک بوته خار کنیم تا هرکس با هر گوشه از آن تماس میگیرد زخمی شود؛ زخمهایی از نوع آنچه جوانان ما در خیابانها میبینند.
بسیج نیز سی سال پیش از این همچون یک بوته گل و یک پارچه نور متولد شد. آیا اگر کسی رجعت به آن عهد نورانی و نخستین را بخواهد به انقلاب پشت کرده است و دست به براندازی نظام زده است؟ آیا اگر کسی بازگشت به نسخه اصیل انقلاب اسلامی را طلب کند، آیا اگر کسی خواستار آن اسلام ناب محمدی که امام منادی و معرف آن بود باشد و از خرافهپرستیها و قشریگریهایی که با نام دین به مردم فروخته میشود بیزاری بجوید، آیا اگر کسی اجرای بدونتنازل قانون اساسی را دنبال کند، آیا اگر کسی از وفاداری به عهدهای ایمانی و انسانی بپرسد جز به دادگری فراخوانده است؟ آیا چنین کسانی باید در خیابانها کتک بخورند، در زندانها شکنجه ببینند و به حبسهای طولانیمدت محکوم شوند؟ آیا اسلام و قرآن اجازه میدهد مردمی که با مسالمت حاکمانشان را به عدالت امر میکنند کشته شوند؟و یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس فبشرهم بعذاب الیم
و مردمی را که به دادگری امر میکنند به قتل میرسانند، پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده.بسیج چه بود و چه خواهد بود اگر به مسیری که پیشرویش گذاشته شده است ادامه دهد؟ آن نیرویی که یک زمان نماینده شجاعت ملت ما بود آیا اینک به کار گرفته شود تا ایرانیان را بترساند؟ کاملا پیداست که آخرین و تازهترین راهبرد اقلیت اقتدارطلب ایجاد هراس در مردم است. آیا لباسهای مخوف میپوشند و در خیابانهای شهر آرایشهای نظامی به خود میگیرند تا هموطنانشان را مرعوب کنند؟ یا مردم را میترسانند چون خود میترسند؟ یا فرزندان انقلاب را به هفت سال و ده سال و پانزده سال زندان محکوم میکنند تا به خود تسلی داده باشند؟ و فکر نمیکنند که با این رفتارهای کوتهبینانه چگونه امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار میدهند.
کافی است مردم بترسند تا پای قدرتها به مرزهای این بوم باز شود. کافی است سمعه شجاعت این ملت خدشهدار گردد و بیگانه در دلاوری و استواری آنان تردید کند تا خواب های سی ساله تعبیر شود. به دو کشور همسایه ما که اینک در اشغال خارجی قرار دارد نگاه کنید. در هر دو آنها نخست مردم ترسانده شدند و ترسیدند. ظاهرا قدرتها با
شعار آزادیبخشی به این دو کشور قدم گذاشتند، در عینحال که وقتی ابوغریبها را به راه میانداختند طمع خویش را در چهرههای وحشتزده مردم پنهان نکردند. آنها با صراحتی که بیشتر از آن ممکن نبود به مردم این دو کشور میگفتند شما همانهایی هستید که از صدام و طالبان وحشت داشتید، پس اینک حق آن است که از سلاحهای رعب انگیزتر ما بیشتر بترسید. حتی تروریستهای افراطی هنوز به آن امید که بتوانند همچون خونخواران پیش از خود بر هراس مردم این کشورها حکومت کنند آنان را بیرحمانه میکشند. قربانیان ددمنشیهای صدام و طالبان هنوز دارند تاوان ترس خود را میپردازند، کما این که ملت ما هنوز امنیت و آرامش خویش را مرهون شجاعت و استحکامی است که در طول سی سال گذشته به نمایش گذاشت.
حال کسانی در داخل کشور میخواهند این سرمایه را از ما بگیرند.
در مقابل نمایشهای آنان مردم یا نمیترسند، که نمیترسند، و این آخرین حربه هم از آنان سلب میشود، و یا خدای ناکرده میترسند. در آن صورت آیا اسباببازیهای جنگی از تمامیت این کشور حفاظت خواهدکرد؟
بسیج در تاریخ معاصر ما نه فقط یک نام، بلکه یک عملکرد بود که هرگز از آن بینیاز نمیشویم؛ تا جایی که اگر معدودی از متصدیان این عملکرد ماموریتهای خود را فراموش کنند لازم است ما مردم خود آنها را بر عهده بگیریم. ضرورتی، حتی به مراتب مهمتر از آرمانهای جنبش سبز ما را مجبور میکند که اجازه ندهیم کسی در ترسیدن ما طمع کند.
و بدانیم که بالاتر از سیاهی رنگی نیست.
ترساندن آخرین تیر ترکش است. مخالفانتان اشتباه کردند و در مقابل مسالمت و مقاومت شما آن را به کار بردند تا اگرکارگر نشود چاره دیگری نداشته باشند. چاره راستین آنها هم خود شمایید، روزی که از مخالفان خود بپرسید آیا پرچمهای رنگارنگ شما نیز به معنای اصرار بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی است، و اگر آری گفتند آنها را
بپذیرید. آن روز وقتی است که همه با هم سبز میشویم.
میر حسین موسوی
۱۳۸۸/۰۹/۰۴
نقل از سایت کلمه
متاسفانه از دیشب وبلاگ دو تن از سه تن دوستان! این وبلاگ فیل تر شدند. با اینکه هر دو میانه رو و تقریبا مطلب جدید خاصی دروبلاگ نگفته و نگذاشته بودند.
به نظر می رسد که این سیستم فیل ترینگ علاوه بر غیر هوشمندی، روز به روز حیطه خودی ها را تنگ تر می کند و شاید روزی برسد که انتشار هر مطلب بجز در مدح حاکمان ممنوع شود!!
برای دوستان آرزوی موفقیت و سلامتی و همچنین حضور موثرتر در آدرس های جدیدشان دارم.
برچسبها: خودمونی
"پدر عزیز! امروز دوم آذر بود، سالروز آزادیت از زندان ستمشاهی. سی و یک سال پیش در چنین روزی به همراه شمار زیادی از زندانیان سیاسی و در پی اعتراضات به حق مردم آزادیخواه کشورمان به استبداد و خفقان موجود در کشور، حاکمیت مجبور به تن دادن به خواست مردم و آزادی تمام زندانیان سیاسی شد. هفت سال از بهترین سالهای جوانیت را زیر فشار شکنجه و بازجویی و زندانهای انفرادی و عمومی سپری کردی به این امید که مردم حاکم به سرنوشت خودشان باشند، به این امید که دین ضامن آزادی و اخلاق و معنویت باشد، به این امید که تذکر ناراستیهای حاکمان نه تنها حق، بلکه وظیفه مردم باشد، با این امید که ایران برای همه ایرانیان باشد، به این امید که بتوانیم با همه دنیا از موضع قدرت ارتباط داشته باشیم و مجبور به باج دادن به قدرتهای شرق و غرب نباشیم...
شاید در زمان آزادی، به ذهنت خطور نمیکرد که پس از بیست سال مبارزه قبل از انقلاب و سالها خدمت بی منت پس از انقلاب به جرمهای واهی و فقط به قصد تسویه حساب اربابان قدرت، دستگیر، زندانی و محاکمه شوی. شاید باور نداشتی در حاکمیتی که داعیه عدل علی دارد، تو را با دمپایی و لباس زندان به نمایشی به نام دادگاه بیاورند، به هر اتهام دروغین متهمت کنند، سیمای ضد ملی و رسانههای مرتزق از بیت المال هم تمام این اتهامات را به کرّات تکرار کنند، ولی از حداقل شهامت بی بهره باشند و جرات این را نداشته باشند که اقلاً دادگاهت را علنی برگزار کنند. شجاعت و
اقتدار این جماعت تا دندان مسلح در برابر معترضین بی دفاع و رافت اسلامیشان برای ملوانان انگلیسی است. ولی بدان پدر! همان جمله کوتاه تو که گفته بودی حاضر نیستی به موسوی به عنوان سمبل حاکمیت ملتت خیانت کنی تمام نمایش مضحکشان را بر هم زد و خیال خامشان را که چریک پیر را میتوان شکست نقش بر آب کرد.پدر عزیزم، صلابت، صداقت، صراحت، شجاعت و آزادگی تو خاریست در چشم جریانی که جز سرسپردگی چیزی طلب نمیکند. ممکن است جسم بیمار و رنجورت را به بند بکشند، ولی روح بلندت، ایمان راسخت و اراده پولادینت چراغ روشنیست در مسیر آزادی خواهی و حق طلبی نسل من. بدان که عزّت و افتخار دنیوی و اخروی از آن تو و اصلاح طلبان تاریخ کشورمان و ننگ و ذلت ابدی بر پیشانی کسانیست که با مردم خود و خادمان به کشور چنین میکنند.
فرزندانت یاسر و میثم
2 آذر ماه 1388 "
نمی دانم ولی شاید اگر باز هم حکومت عوض شود معلوم نیست که افرادی مانند وی دوباره مطرود حکومت قرار نگیرند!
شاید این افراد، آرمانها و طرز فکرشان -را اگر به عنوان یک مرجع و شاخص ثابت در میان تلاطم های اجتماعی در نظر بگیریم- نشان دهد که تغییرات در حوزه اجتماعی بسیار بطئی و کند اتفاق می افتد و برای رسیدن به یک جامعه ایده آل سالها، شاید قرنها زمان نیاز است و یک شبه و با یک انقلاب یا یک سرنگونی رژیم و رای گیری و تغییر دولت نمی توان جامعه ای را عوض کرد (همانطور که در کشور هایی مانند عراق یا افغانستان دیده می شود و فقط اشخاص عوض شده اند بدون آنکه فرهنگ سیاسی مردم تغییری بکند)
در پی انتشار خبر مرگ عوضعلی کردان.
این تصویر از اون تصاویر است که علاوه بر به یادگار ماندن در اذهان، پیام های جالبی دارد که در نگاه اول بسیار کمیک و خنده دار به نظر میرسد.
نظر در مورد کشور های دیگر با کارشناسان سیاسی اون کشور ها، اما در مورد انقلاب مخملی ایران فکر کنم هر کس که آن را بخواند بسادگی متوجه تفاوت های بین واقعیت و تصورات طراح این بنر خواهد شد.
متاسفانه همیشه این تفاوت میان واقعیت های جاری و تصورات افراد یا گروه هاست که باعث اضمحلال آنان می شود.
بطور کلی، یکی از علل خنده دار شدن مطلبی، همین تضاد و تفاوت بین حقیقت و تصور است، بسیاری از لطیفه ها و مطایبه ها از همین تناقض ها سرچشمه می گیرند.
این کار در نوع خود بسیار بدیع و زیباست.
موارد نغز و خنده دار:
1 مرکز برنامه ریزی انقلاب مخملی : ستاد تبلیغاتی مهندس موسوی!! و کمیته صیانت از آرا!
2 رهبر انقلاب مخملی: مهندس میر حسین موسوی و اطرافیان!(آقای کروبی فراموش شده است!)
3 از همه جالب تر طرفداران انقلاب مخملی، دختران فیروزه ای هستند! (من که تا به حال از این دخترا ندیدم، هرکی دید عکسشو بگیره به ما هم نشون بده. ظاهرا چیزای جدید و جالبی هستن!! احتمالا ورژن دیگه ای از سبز متمایل به آبی هستن! یا شاید کلا موجودات فضایی هستن که شبیه دختران!)
4 شیوه های ابراز مخالفت: آشوب و ترور مردم! و عدم حضور رهبران انقلاب در نماز جمعه به امامت رهبر انقلاب!!!! (آخر طنزه این قسمت آخرش!)
5 شعارهای مطرح شده اقلابیون مخملی: قانون گرایی!!! در خط بعدی راهکار مبارزه با انقلاب مخملی باز هم قانون گرایی و استفاده محکم از قانون مطرح شده!!! (یکی برای ما توضیح بده این قانون دقیقا چیه!؟)
6 نتیجه انقلاب مخملی: شکست انقلاب و تثبیت آرا مردم!!(البته نتیجه ی تا این لحظه منظور بوده! بازی هنوز در جریان است)
7 موارد اتهام به دولت: ناکارآمدی! دروغگویی! قانون گریزی! (نکته دیگه ای هم باقی مونده؟!)
8 عوامل داخلی: مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب (که از اسمش هم، هدفش مشخص است!)، جبهه مشارکت، حزب کارگزاران سازندگی!
9 همینطور از عوامل خارجی به رسانه های خبری اشاره شده! که خب طبیعتا در تضاد با شعار مطرح شده انقلابیون که دموکراسی و آزادی هست، معنا پیدا میکنه.
10 و جالب اینکه تهیه کننده خوش ذوق این بنر در معاونت عقیدتی سیاسی . . . . استخدام است!!
پیدا کردن بقیه لطایف و خوش ذوقی طراح با خودتون.
در آخرین رتبه بندی فساد اقتصادی در جهان، ایران در رتبه 168 از میان 180 کشور جهان قرار گرفته است که از زمان به قدرت رسیدن احمدی نژاد 80 پله سقوط داشته است.
بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر
در تاریخ 9 شهریور پستی داشتم با نام "پیشگویی های خاتمی" که در آن به اظهارات آقای محمد خاتمی اشاره کرده بودم و حوادثی که متعاقب آن رخ داده بود و پیوند های بسیاری که بین اتفاقات حال آن زمان و سخنان خاتمی در چند ماه قبل از آن بیان کرده بود.
علت را نیز در دید جامع آقای خاتمی در اطلاع از اتفاقات و کمی نیز تصمیمات هیئت حاکمه دانسته و می دانم.
اخیرا باز هم آقای خاتمی در سخنرانی جدیدی به نکاتی اشاره کرده است که از نظر من می تواند جزء همان قِسم پیش بینی های ایشان باشد.
ظاهرا سخنان جناب خاتمی مترادف با پیش گویی های آینده است!
در زیر قسمتی از این سخنان را می خوانید:
محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران میگوید که نمیتوان به صورت «پادگانی» جامعه را اداره کرد و این نحوه مدیریت به زیان جمهوری اسلامی است.
آقای خاتمی که در جمع اعضای هیات علمی دانشگاه علم و صنعت سخن میگفت، افزود: «انتظار این بود که کمکم فضا غیر امنیتی شود، نه اینکه انتقاد و نقد کردن این همه هزینه برای جامعه داشته باشد.»
وی با بیان اینکه در حال حاضر فضا به سوی «محدودتر» شدن، پیش میرود، اظهار داشت:
«زیانی که از این ناحیه، مملکت دچار آن میشود، زیان غیرقابل جبرانی است.»
رئیس بنیاد باران، بزرگترین عامل تضعیف نظام را «کاهش رضایت مردم و اعمال خشونت به هر شکلی» عنوان کرد و اعمال خشونت از سوی حکومت را «مضر به حال جامعه، دین و نظام» دانست.
«وقتی به دانشجو، نیروهای اهل فکر و سابقهدار و جبهه رفته و نیروهایی که میگویند قانون اساسی را قبول داریم، هرگونه ناسزا و نسبتی به آنها میدهند، متاسفانه شعارهایی در جامعه مطرح میشود که
هیچکدام از ما نمیپسندیم»
آقای خاتمی افرادی را که باعث ایجاد نارضایتی در جامعه شدهاند، «تضعیفکنندگان نظام» نامید و گفت: «چرا اینقدر فضا تنگ شده است؟ چرا اینقدر نیروهای ارزندهای که انتقاد یا حرف دارند؛ نه تنها حذف میشوند، بلکه مورد هرگونه اهانت و فشاری قرار میگیرند؟»
رئیس جمهور پیشین ایران اضافه کرد: «وقتی به دانشجو، استاد، عالم، هنرمند، نیروهای اهل فکر و سابقهدار و جبهه رفته و نیروهایی که میگویند قانون اساسی را قبول داریم، البته انتقاد هم داریم،
هرگونه ناسزا و نسبتی به آنها میدهند، متاسفانه شعارهایی در جامعه مطرح میشود که هیچکدام از ما نمیپسندیم، نظام تضعیف میشود و ایران چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی آسیب میبیند.»
وی دلیل شرایط به وجود آمده را «احترام نگذاشتن به مردم و براندازی محسوب کردن انتقاد و اعتراض» برشمرد و از صدا و سیما به خاطر «ناسزا و دروغ علیه افراد مورد توجه مردم» انتقاد کرد.
محمد خاتمی با بیان اینکه امروز دیکتاتورهای زمان نیز ادعای «مردمیبودن» میکنند، گفت:
«انتقاد و بیان آزاد عقاید و اندیشهها امروز دیگر به عنوان یک حق، شناخته شده است.»متن کامل صحبت های محمد خاتمی
متاسفانه، از قدیم گفتن که" قدرت فساد می آورد." شاید عده ای به این مطلب باور نداشته باشند و ادعا کنند که اگر فردی صالح بر مسند قدرت قرار بگیرد بتواند این مرکب چموش را رام کرده و -مرکب- او را به زمین نزند. البته این طرز فکر بیشتر مختص دهه ی 50 و سالهای ایدئولوژیک انقلاب بود که اِشکال محمد رضا شاه و کلا شاهان را به عنوان یک حاکم و دارنده قدرت، ناشی از ضعیف النفس بودن ایشان و وابسته شدن به اهرم های قدرت در جهت خواسته هایشان میدانستند.(که البته تا حدودی این مطلب در مورد وی صادق بود).
قدرت بتدریج شیفتگان قدرت را جذب میکند و اگر هم بند هایی به پایش باشد می برد، تا جایی که باز هم قدرت به سمت خود کامگی و هواهای نفسانی پیش می رود و دوباره در چاه فساد می افتد.
صحبت های زیر از این جنس است که واقعا بدون نیاز به توضیح اضافه چهره قدرت رو به فساد را نشان می دهد، آنقدر انحراف این بیانات عیان است که نیازی به توضیح ندارد!
(تاکید ها از من است)
مجتبی ذالنور:اين حرف اشتباهي است كه ميگويند ولي فقيه بايد در چارچوب قانون عمل كند!
شبکه جنبش راه سبز(جرس):مجتبي ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ادعا کرد که"در نظام اسلامي، ولايت ومشروعيت ولي فقيه ازسوي خداوند ، پيامبر و معصومين است و اينگونه نيست كه مردم به ولي فقيه مشروعيت بدهند تا هر زمان كه بخواهند او را عزل كنند."
وی که پنجشنبه شب برای مبلغان"نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاهها" در قم سخنرانی می کرد همچنین گفت "مشروعيت ولي فقيه از بالاست ومقبوليت آن از سوي مردم ميباشد".
ذوالنور ضمن سخنانش این ادعا را نیز طرح کرد که ولی فقیه به نظام مشروعیت می دهد و گفت"سيستم حكومتي اسلام برخلاف سيستم حكومتي غرب برگرفته از شرع مقدس و دين مبين اسلام است و به همين خاطر است كه ولي فقيه نيز به اين نوع نظامها ، مشروعيت ميدهد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه پاسدارن عزل ولی فقیه از جانب مردم یا مجلس خبرگان رهبری را غیر ممکن دانست و گفت"مردم زمينه اجرايي شدن ولايت فقيه را فراهم ميكنند و آنها با انتخاب فقهاي مجلس خبرگان رهبري، اين اقدام را انجام ميدهند و اعضاي مجلس خبرگان نيز ولي فقيه را نصب نميكنند بلكه ايشان را كشف ميكنند و اينگونه نيست كه آنها هر زمان كه بخواهند ميتوانند ولي فقيه را عزل نمايند."
ذوالنور گفت"نه تنها اصل ولايت فقيه قابل انكار نيست بلكه مطلقه بودن آن را نيز به حكم عقل تجويز شده است ولي معناي مطلقه بودن اين نيست كه ولي فقيه در همه امور مردم دخالت كند بلكه به اين معنا ميباشد كه ولي فقيه در همه امور داراي اختياراتي باشد كه نيازهاي جامعه اسلامي را پاسخگو باشد."وي افزود"احكام اوليه ثابت است ولي باب احكام ثانويه در دست ولي فقيه است و حتي ولي فقيه نيز ميتواند در
احكام اوليه نيز تصرف كند و ولايت فقيه درچارچوب قانون اساسي نيز نميگنجد."
جانشین نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه همچنین ادعا کرد که آیت الله خمینی"در جايگاه ولي فقيه ،فقط درچارچوب قانون عمل نميكرد بلكه فراتر از قانون عمل ميكرد به عنوان نمونه ايشان چند سال حج را تعطيل كرد واين تصرف در احكام اوليه بود."
ذوالنور گفت" ولي فقيه بايد مبسوط اليد باشد تا نيازهاي جامعه را برطرف كند، اين حرف اشتباهي است كه ميگويند ولي فقيه بايد در چارچوب قانون مقيد عمل كند."جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران همچنين وجود شوراي نگهبان را براي نظام ضروري دانست وگفت"شوراي نگهبان فيلتري است كه شرايط و قانون را با شرع تطبيق ميدهد و اين امري ضروري است."وي افزود" برخي ميگويند چه نيازي به شوراي نگهبان در كشور وجود دارد ولي بايد بگويم اگر همه نمايندگان مجلس ما هم مجتهد و مرجع تقليد باشند نياز به شوراي نگهبان نيز ضروري به نظر ميرسد."
وي همچنین ادعا کرد که"دموكراسي واقعي درانتخابات خبرگان رهبري دركشورحكمفرما است" و در تشریح دموکراسی واقعی نیز گفت"نمايندگان خبرگان بدون اينكه هيچ شعاري براي وضعيت اقتصادي ويا مادي ورفاهي مردم سردهند مردم به آنها راي مي دهند اين در حالي است كه در ساير انتخابها نمايندگان و كانديداها با شعارهاي مختلف راي مردم را جذب ميكنند."
13 آبان، اتفاقی بود که حاشیه های زیادی داشت.
اما بیشتر از این مراسم و حوادث حاشیه آن که برخورد خشن نیروی انتظامی و لباس شخصی ها و بسیج با مردم بود، اخبار و حوادث ماوقع همزمان آن نیز جلب توجه می نمود.
یکی از بین رفتن توافق دولت ایران در مذاکرات هسته ای و دیگری خبر کشف محموله چند صد تنی سلاح قاچاق ایران که به مقصد سوریه در حرکت بود.
بعضی اوقات فکر می کنم که شرایطی ممکن است برای بعضی ها پیش آید که هیچ راه پیش و پسی نداشته باشند و هرچه کنند به ضررشان تمام می شود. از جمله این شرایط در حال حاظر برای دستگاه حاکمه ایران پیش آمده است.
از یک طرف دستگاه دیپلماسی احمدی نژاد در مذاکرات هسته ای ناکام مانده است و علیرغم تمایل دولت نمیتواند قرارداد را تکمیل کند از طرف دیگر هیئت حاکمه بعد از ترساندن و تهدید و علیرغم برخورد شدید با حضور گسترده مردم مواجه می شود و خود را باز هم شکست خورده می بیند و باز هم سنگر دیگری به عقب رانده شده و همچنین بعد از کشف این محموله سلاح اش - ضمن تکذیب دم خروس!- ناتوان در انظار عمومی و جهانی قرار دارد.
خدا چنین استیصال و درماندگی را برای هیچ کس پیش نیاورد، وقتی که هرچه می کوبی به در بسته می خورد.
این شعر:
را شاعر دقیقا در وصف چنین وضعیتی سروده است!
این وضعیت دقیقا من را یاد مشخصات سالهای انتهایی حکومت محمد رضا پهلوی می اندازد که در استیصال هرچه می کرد، برخلاف آنچه میخواست نتیجه می داد، و در پایان نیز شد، آنچه باید می شد و تمامی ابزار مادی و دنیوی اش نتوانستند در پایداری حکومتش کمکی به وی کنند هرچند که از حمایت مادی و معنوی کم نداشت.
برچسبها: خودمونی
نمی دانم این مخابرات بالاخره به سپاه واگذار شده یا نه ولی الان یک هفته است که به علت مشکلات مخابرات از دسترسی به اینترنت محروم شده ام که هنوز هم معلوم نیست تا کی این قطعی ادامه داشته باشد.
اما نکته جالب تر این است که در همین زمان و اولین ورودِ بعد از این مدت وبلاگ اینجانب فیل تر شده!
فکر کنم یه نقشه همزمان جهت مشغول کردن حواس من بوده است!!
]چرا فیل تر شدم رو نمیدونم؟
چون هنوز این وبلاگ تازه راه افتاده ما، نه مخاطب زیادی داشت که حکومت احساس خطر بکنه (متاسفانه تعداد بازدید از وبلاگ قبل هنوز به 2000 نفر نرسیده بود که ناکام شد!!) نه مطالب وبلاگ توهین آمیز یا ضد امنیت ملی بود! ضمن اینکه گاه نوشته هایی که گاه گاه در وبلاگ منتشر میشد نیز حجم بالایی از اطلاعات را منتقل نمی کرد. و همچنین سعی کرده بودم که بیشتر مطالب بر اساس واقعیات باشد نه شایعات و اینکه نقل قول مستقیم از منابع دیگر خبری و حتی الامکان مستند باشه،( از دوستان سانسورچی تقاضا دارم حداقل اعلام نمایند که چرا؟؟)
ولی خب تیغ سانسور، سر وبلاگ ما رو هم برید که جای تبریک و تسلیت دارد، تبریک از این جهت چون وقتی فیل تر می شی احساس می کنی که هرچند ناچیز اما بالاخره موثر بودی و تسلیت از بابت نداشتن آزادی بیان و انتشار افکار و نبود این تحمل صدای مخالف.(اگه بشه به این وبلاگ گفت مخالف)
می دانم که گرچه تمام دوستان - ناچارا- از فیل تر شکن استفاده میکنند اما لازم دیدم که تغییر آدرس و تغییر مکان کوچکی داشته باشم که حداقل خودم در دسترسی به خانه خودم مشکل نداشته باشم و خب با اسباب کشی جزئی، تقریبا در همسایگی آدرس قبلی منزل گزیدم ( پلاک قبلی 46 بود این جدیده شده 47!)
با آرزوی سلامت و طول عمر برای همه دوستان خودی و نخودی!
پی نوشت: ظاهرا نحوست بحث امام سیزدهم که مصادف شد با سیزدهمین مطلب این ماه در فیل تر شدن وبلاگ بی تاثیر نبوده!
در گشت و گذار اینترنتی به سایتی بر خوردم که خبر عجیبی داشت:
صحت و سقم خبر با توجه به عکسهای ضمیمه کمتر می تواند قابل پرسش باشد، ضمن اینکه این تحریف های آشکار در دین توسط حکومت بسیار رایج و معمول است.(خصوصا در دوران ریاست احمدی نژاد)
خودتان ببینید:
نیازی به توضیح نیست که این گونه بدعت گذاری ها و تحریف ها در یک حکومت دینی تنها به جهت نابود کردن اصل شریعت و دین انجام می شود و تنها دینی پر از تحریف و دروغ و بدعت را می توان یا به دلخواه - جهت منافع فردی و گروهی- استفاده کرد (مانند صهیونیسم) و یا از اساس آن را از بین برد.
گزارشی از روزنامه کیهان که معمولا پیش بینی هایش صحیح از آب درمی آید. (به قول دوستی روزنامه کیهان روزنامه فرداست!):
تاکید ازمن
محسني اژه اي در مراسم صبحگاه مشترك نيروهاي مسلح در فرماندهي انتظامي شهرستان پاكدشت گفت: فتنه اي كه پس از انتخابات رخ داد مثل تمام توطئه هايي كه در 30 سال اخير عليه نظام اسلامي طراحي شده بود، باهوشياري مردم، رهبري و فداكاري نيروهاي جان بركف سپاه و نيروي انتظامي خنثي و نقش برآب شد.
موضوع رسيدگي به اتهامات آقاي كروبي بر عهده دادگاه ويژه روحانيت است و بايد آن ها اقدام كنند و مطمئن باشيد اقدام مي شود. اصولاً دستگاه قضايي در مورد فتنه پس از انتخابات برابر قانون عمل خواهد كرد و به موقع با كساني كه در اين آشوب ها نقش داشتند برخورد خواهد شد.حجت الاسلام والمسلمين «محسني اژه اي» در گفت وگو با خبرنگار كيهان با بيان اين مطلب و در پاسخ به اين سؤال كه چرا دستگاه قضايي در برخورد با تهمت هاي آقاي كروبي مماشات مي كند؟ آيا فشارها از جمله فشارهاي بين المللي و خارجي سبب شده كه دستگاه قضايي در خصوص برخورد با آقايان
موسوي و كروبي كوتاه بيايد، گفت: نه اين طور نيست و خود شما مي دانيد كه دستگاه قضايي تحت تأثير فشارهاي بيروني قرار نمي گیرد و به موقع كار خود را انجام مي دهد.
وي گفت: اگر اين فتنه در هر كشور ديگري رخ داده بود بدون ترديد با تلفات و صدمات سنگيني مواجه مي شد، اما در كشور ما به واسطه رهبري دورانديش انقلاب، بصيرت مردم و حضور فداكارانه نيروي انتظامي آرامش به جامعه بازگشت.
هدف از حکم قصاص چیست؟
در مکتب اسلام هدف از آن زنده نگه داشتن جنس بشر عنوان شده است. با این استدلال که اجرای قصاص باعث هشدار و دانستن عاقبت گناه و قتل شود و بقیه انسانهای زنده عبرت بگیرند و به جان کسی تجاوز نکنند... تا اینجا درست و منطقی به نظر می رسد.
ولی این موضوع شرایطی دارد که از آنها می توان به عاقل و بالغ بودن اشاره کرد.
در این مورد خاص فردی داریم که هنوز از نظر قانونی و عرفی بالغ نشده. آیا افراد همسن و سال این فرد در این حد از شعور و فهم قرار دارند که بخواهند عبرت بگیرند؟؟
این سوال مولود هزاران سوال دیگر است ازجمله اینکه:
از چه سنی میتوان یک فرد را کودک یا نابالغ نامید؟
آیا فرد فقط در حکم قتل به بلوغ می رسد و مثلا در رای دادن یا معامله بالغ نیست؟
آیا تعریف بلوغ هر جامعه مختص به خود است؟ و همچنین در طول زمان قابل تغییر است یا خیر؟
.
.
در این مورد، به نظر من اعدام، بجز حسرت و اندوه و دلسوزی برای قاتل و استهزای قانون قتل اسلامی تاثیری روی بقیه زنده ها نداشته!
این موضوع نیز مانند سایر موضوعات اجتماعی علل مختلفی دارد از جمله وقوع سلسله ای از حوادث و نقش افراد مختلف مانند قضات و کل سیستم قضایی و جنایی و همینطور خانواده مقتول که در نهایت باعث اجرای این حکم شدند.
اما اینکه فقط یک نفر و یک عامل را مقصر بدانیم صحیح نیست، گرچه خانواده مقتول نیز در پایان این زنجیره میتوانستند این زنجیر باطل را از گردن این متهم جوان بردارند، (که نکردند و جزئی از این بدنامی قرار گرفتند) ولی یادمان نرود که تنها عامل نجات نبودند.
در این موضوع کل جامعه بشری ضرر کرده است و هرکسی که نام انسان به عنوان جانشین خدا بر زمین را با خود یدک میکشد.
در رابطه با آنوسی ها، مطلب جالبی دیدم که منطبق بر اطلاعات روز نوشته شده است و بهتر دیدم قسمت مربوط آن را در اینجا ذکر کنم. خصوصا توجه شما را به ارتباط بین انجمن حجتیه و این فرقه جلب میکنم.
مابقی مطلب حذف شده، در مورد شخص احمدی نژاد و گروه های شیطان پرست و همچنین ارتباط آنوسی ها با اتفاقات امروزه ایران است. علاقه مندان می توانند به موضوع در این سایت مراجعه کنند.
تاکید ها از من است.
"آنوسی یک کلمه عبری برای یهودیانی است که به زور و یا داوطلبانه، به صورت ظاهری و به دلایل مختلف، از جمله ممانعت از طرد از سوی مسلمانان و فرار از پرداخت جزیه، به ظاهر تغییر دین میدهند و مسلمان میشوند.
بخشی از آنوسیان، به دین مسیحیت تظاهر میکنند که در دنیای مسیحی، به مسیحیان صهیونیست مشهورند و خود مسیحیان نیز همچون ما مسلمانان، از باطن یهودی این افراد غافلاند. بخشی از آنوسیان نیز در بین مسلمانان زندگی میکنند و کنیسههای زیرزمینی خود را دارند. آنها در ظاهر مسلماناند، نماز میخوانند، روزه میگیرند، به حج میروند و خمس و زکات مال خود را میپردازند و در ظاهر جزیی از جامعه مسلمیناند.
آنها برای جلب اعتماد مسلمین به هر کسوت و سیمایی در میآیند؛ در صورت لزوم به حوزههای علمیه مسلمانان میروند و تحصیلات حوزوی خود را تا بالاترین مقطع و مدارج ممکن، طی میکنند. بخشی از آنها، نقش افراد ساده را بازی میکنند و بعضی دیگر ادعای فرزندی پیامبر اسلام (ص) را بر خود میبندند و خود را «سید» میخوانند گروهی دیگر از آنان برای نفوذ به میان مسلمین و حضور در خصوصیترین اجزای زندگی آنها، به مشاغل خاص روی میآورند.
سیاست و حضور در عرصههای گوناگون فعالیت سیاسی، از جمله مشاغل بسیار پرطرفدار برای یهود است تا از این طریق نیز قدرت پنهان یهود را افزایش دهند. آنان با تظاهر هر چه بیشتر به تدین، تا حد گزینش زندگیای به ظاهر ساده و فقیرانه و با مظلومنمایی و کسب ترحم و اعتماد، راه را برای قدرتیابی خود در میان جامعه مسلمین هموار میکنند و به محض رسیدن به مقام، برای صعود به مرتبه بالاتر، نقشه میکشند و بدین ترتیب، دائما به هدف خود که ضربه زدن پنهان و از درون به مسلمین است، نزدیکتر میشوند.
البته لازم به ذکر است که آنوسیان به قدرت رسیده، برای انتخاب کارگزار و زیردست خود، هرگز حق ندارند در صورت دسترسی به افراد آنوسی، فردی مسلمان را انتخاب کنند. به این ترتیب، آنان هرم قدرت خود را روز به روز قویتر میکنند و پنهان کاریشان، مانع از ظاهر شدن هویت واقعی یعنی یهودی آنان میشود.اما بیشک، یکی از
محبوبترین و مهمترین و در عین حال، ضد اجتماعیترین و ویرانگرترین پیشه همیشگی یهودیان، بانکداری و رباخواری است، چنانکه امروزه مهمترین بانکهای جهان تحت مالکیت یک یا چند یهودی قرار دارند. یهودیان قرنهاست که از این طریق، نبض و رگ حیاتی ملتها را به دست گرفتهاند؛ دوستان خود را حمایت و دشمنانشان را ورشکسته میکنند.
آنوسیها برای اختفای ماهیت خود، تلاشهای زیادی انجام میدهند. اکثر آنها، تا حد افراط به اسلام اظهار ایمان میکنند و از این راه، وجهه اجتماعی مناسبی کسب میکنند و بدین ترتیب، بر ماهیت یهودی خود سرپوش میگذارند و با تظاهر
به دین و مذهب اسلام، هم معتقدات اصلی خود را پنهان میکنند و هم جایگاهی برابر با مسلمانان و حتی بالاتر از مسلمانان عادی به دست میآورند و در عین حال از محظوراتی نظیر نجس تلقی شدن و پرداخت جزیه و غیره در امان میمانند.
نکته مهم در این خصوص، افراط در تظاهرات اعتقادی از سوی آنان است؛ آنوسیان برای جلب اعتماد مسلمانان و نفوذ هر چه بیشتر در میان آنان، دائما در نمازهای جماعت حضور دارند، روزههای خود را به طور کامل میگیرند، به حج میروند، ادعیه و اذکار اسلامی میخوانند، در مراسم عزاداری و اعیاد مذهبی شرکت میکنند و خمس و زکات مال خود را در وقت معین و به افراد خاص، میپردازند. همچنین یهودیان آنوسی ایران در دوران بعد از انقلاب، برای جلب اعتماد مؤمنین و مسئولان حکومت اسلامی در راهپیماییها و تظاهراتی نظیر 22 بهمن و روز جهانی قدس و نیز انتخابات و … شرکت میکنند و حتی برای برگزاری مراسم مذهبی مسلمانان کمکهای مالی میکنند و یهودیان به مقام رسیده، برای پنهان کردن ماهیت خویش و رفع تردیدهای احتمالی و کسب اعتماد هر چه بیشتر سایر مسئولان حکومت اسلامی، حتی علیه اسراییل و صهیونیسم هم سخنرانی کرده و برای حفظ ظاهر در راستای مبارزه با اسراییل، سمینار و همایش و کنفرانس برگزار میکنند. تمام این گونه اقدامات برنامهریزی شده در نهایت به تثبیت موقعیت یهودیان آنوسی و حفظ منافع یهود میانجامد.
در رفتارهای گروهی، مهمترین ویژگی یهودیان آنوسی، اقدام دسته جمعی و حمایت از فعالیتهای یکدیگر است؛ بدین معنی که اگر یکی از آنها کاری ناپسند انجام دهد، فرد آنوسی دیگر که دارای سیما و وجهه موجهای بوده و اعتبار لازم را از طریق اقداماتی نظیر تظاهر به تدین و مشارکتهای اجتماعی مثبت به دست آورده است، پا در میانی کرده و موضوع را به نحوی فیصله میدهد.
یا اگر یکی از آنها در کاری، چه کوچک و چه بزرگ، سنگ اندازی کرده و مانعتراشی کند، آنوسی دیگری که شخص موقر و مقبول عامهای است، به او پیوسته و کار او را توجیه میکند.
این شیوه، در ادامه و در سطح کلان، به صورت درگیریهای اجتماعی دیده میشود و مثلا دو یا چند گروه دارای عقاید مختلف، در زمینه سیاسی یا فرهنگی و اقتصادی، منازعهای غیر لازم را آغاز میکنند که چند وجه مشخص دارد:
الف: فاقد نقطه آغاز و دلیل موجه و روشن، یا بر سر مسائلی بسیار ساده است.
ب: هیچ کسی در هیچ گروهی، حرف قطعی و نهایی را نمیزند و درگیریها به صورت سطحی و لفظی ادامه خواهد یافت. در عین حال، همواره همدیگر را به افشای مسائلی تهدید میکنند با این عبارت که اگر فلان مطلب گفته شود، کار طرف تمام خواهد شد، اما چنین اتفاقی هرگز رخ نداده و نخواهد داد.
ج: معمولاً این گروهها خلق الساعهاند و بر مبنای هیاهو پدیدار میشوند.
د: افراد این گروهها به بهانه بیاعتنایی یا بیاهمیتی از درگیری عقلی و عمومی آشکار با موضوع مورد نزاع میگریزند.
ه: مطالبات همه گروهها یکسان و منطقی به نظر میرسد، اما در صورت برتری و غلبه یکی بر دیگری، موضوع مسکوت میماند و تغییری در هیچ موردی دیده نمیشود. این سکوت تا زمان لازم ادامه خواهد یافت.
و: مهمترین هدف آنوسیان از این اقدامات، یکی مشغول سازی جامعه با مطالب سطحی و ممانعت از ورود به بنیان مطلب، و دیگری جذب افراد جوان و ساده دارای گرایشات متفاوت در گروههای مختلف و گاه متضاد است تا افراد نیروهای خود را صرف مبارزات پوچ کرده و انرژی خود را هدر دهند.آنوسیان تفکر بسیار خطرناکی دارند ، فرقه خاصی از آنان معتقدند از طریق نزدیک شدن به شیطان و جادوگری و اعمال جرم و جنایت در جهان باید ظهور منجی (ماشیح) را سرعت بخشید ، به عقیده اینان هرچه گستره نفوذ شیطان از طریق رواج فساد و جنایت بر جهان افزایش یابد ،ماشیح سریعتر ظهور میکند.
فرقه دهشتناک حجتیه یکی از مخوف ترین زیر شاخه های آنوسیان در ایران است. انجمن حجتیه تشکیلاتی است که هدف اصلی آن تلاش برای «فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر» همان ماشیح است. این گروه در سال ۱۳۶۲ به فرمان امام خمینی و متهمشدن به خیانت و ارتجاع، منحل شد. با این حال به واسطهٔ ارتباط با برخی مراجع توانست در جامعهٔ مدرسین حوزهٔ علمیهٔ قم، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رهبری نفوذ نماید.
این فرقه از انوسیان بطور وسیعی شبکه ای عنکبوت وار از قدرت اقتصادی ،سیاسی و نظامی در حکومت ایران تشکیل داده اند که صرفا با توجه به ایده های شیطانی قصد به انحطاط کشاندن هر موجودیتی در جامعه را دارند تا از این طریق زمینه ظهور منجی را فراهم کنند … مصباح یزدی به عنوان رهبر مذهبی و سایرین منجمله احمدی نژاد
از جمله عوامل اجرائی این شبکه مخوف هستند...."
پستهای جدیدتر پستهای قدیمیتر صفحهٔ اصلی