در آستانه سالگرد انتخابات دهم ریاست جمهوری و ترس حکومت از برگزاری این مراسم


مراسم روز 14 خرداد و سخنرانی های آن حواشی بسیاری داشت، اما نکته ای که توجه مرا جلب کرد سخنان آقای خامنه ای در مورد یاد آوری ماجرای طلحه و زبیر به قصد نتیجه گیری از آن در مورد حوادث فعلی بود که آقایان کروبی و موسوی را طلحه و زبیر، و خود را حضرت علی(ع) بنامد. این مورد مقایسه خامنه ای با حضرت علی -البته بیشتر بخاطر شباهت نامی و صاحب حکومت بودن- تاکنون از طرف هواداران و مریدان وی ابراز میشده است اما برای اولین بار است که ایشان خود را علنا با حضرت علی در یک رده می داند.(این نکته بسیار جای تامل دارد زیرا تا یک شخص به عقیده ای باور نداشته باشد آن را بیان نمیکند و این موضوع از نظر سیاسی و مذهبی امروز ایران، بسیار حساس و مهم است)
یاد آوری های تاریخی صدر اسلام و اتفاقات روز 14 خرداد و حمله لفظی عده ای به حسن خمینی -نوه امام- و جلوگیری از سخنرانی وی خصوصا در مراسم بزرگداشت امام خمینی، ناخودآگاه من را یاد رفتارهای حکومت بعد از پیامبر(ص) و برخورد با نوه های پیامبر انداخت. حکومتی که مشروعیتش را ابتدا با حضور پیامبر و بعد از آن بتدریج با عوام فریبی و میلیتاریزه کردن فضای اجتماع کسب کرده بود.
به مدت چند ده سال بعد از مرگ پیامبر، براحتی حکومت اموی توانست حتی جسارت برخورد نظامی با نوه پیامبر را داشته باشد و وی و اطرافیان او را مخالف اندیشه های پیامبر بداند و حکومت سراسر ظلم و فساد خود را نزدیک به اندیشه پیامبر.
نوه اول پیامبر را مجبور به صلح کرد و نوه دوم را سر برید، در عین حال تبلیغ می کرد که جانشین برحق پیامبر و خدا بر زمین است! و نوادگان پیامبر و اطرافیان آنها بی دینانی ملحد هستند که از راه جد خود خارج شده اند. جسارت، توهین، اتهام و حتی ریختن خون آنها اگر موافق با ولایت زمانه -یزیدی- نباشند واجب است. حتم دارم که در آن زمان نیز عده ای در راستای دفاع از این عقیده شعار می دادند!...

پانوشت: بعضی از روایات تاریخی تا قبل از مشاهده وقوع، بسیار بعید و دور از عقل مینماید.

پی نوشت: شباهت های تاریخی دیگری نیز از دیگران بیان شده است، مانند:
خامنه ای مثال طلحه و زبیر را درست نیاورد. درستش چنین است:
عثمان در بازی حیله گرانه ی عبدالرحمان عوف به خلافت رسید (درست مثل ولی شدن خامنه ای در خبرگان توسط رفسنجانی). پس از چندی عبدالرحمان عوف از رفتارهای خودمحورانه ی عثمان رنجید. به دنبال آن طلحه و زبیر از عثمان رنجیدند. علی هم از پیش رنجیده بود. عبدالرحمان عوف گفت من از این که عثمان را خلیفه کردم پشیمان هستم شما باید او را برکنار کنید. عبدالرحمان چندان از عثمان رنجید که وقتی درگذشت وصیت کرد که عثمان نباید بر او نماز جنازه بخواند. طلحه و زبیر هم مردم را برضد عثمان تحریک کردند تا عثمان کشته شد.
مثالی که خامنه ای درباره طلحه و زبیر زد درست بود ولی می بایست که خودش را هم به جای عثمان می گذاشت. زیرا وضع او و رفسنجانی و کروبی و موسوی و خاتمی به درستی مثل وضعیت عثمان و عبدالرحمان عوف و طلحه و زبیر و علی است.


اشاره به استفاده از پیشوند "امام" در مورد مصباح یزدی توسط سایت انصار نیوز.
از نیک آهنگ کوثر


خبر رسانی در مورد نشت نفت از یکی از چاههای شرکت "بی پی" در خلیج مکزیک آنقدر سریع و جامع بود که کمتر کسی هست که از وقوع این حادثه خبر نداشته باشد.
همه روزه خبری از تلاش هایی برای مهار این آلودگی و عکس میزان آلودگی دریا توسط ماهواره منتشر می شود.
تلاش برای مهار نشت نفت و جلوگیری از آلوده کردن دریا همچنان ادامه دارد. در این میان هنگام حادثه، مسولان ایرانی پیامی دادند که اگر آمریکا نمیتواند آن را مهار کند ایران بدلیل تخصص حاضر به انجام عملیات در آن منطقه است! اتفاقا چند روز بعد از آن حادثه، خبر از انفجار چاه نفتی در استان کرمانشاه منتشر شد که در طی آن 13 نفر کشته و زخمی شدند.(8 خرداد ماه)
با توجه به اینکه چاه نفت آمریکا در عمق 1500 متری از سطح آب قرار گرفته و چاه ایرانی در سطح زمین خشک است به نظر میرسد که مهار چاه نفت زمینی برای کشوری که مهارت مهار چاه نفت در عمق 1500 متری را دارد یا حداقل ادعای آن را دارد باید مثل آب خوردن باشد.
توجه داشته باشید که از چاه نفت آمریکا روزانه 90 هزار بشکه نفت خارج می شود که با توجه به فشار 150 بار آب در آن عمق، شدت فشار فوران مشخص می شود. حتی زیر دریایی های محدودی وجود دارند که بتوانند این فشار را تحمل کنند. تنها، دسترسی به دهانه این چاه نیاز به تکنولوژی های پیشرفته ای دارد که کسی در ایران سراغ ندارد. چه برسد به انجام عملیات جهت مهار آن فشار خروج نفت! (جهت یادآوری: هر 10 متر عمق آب فشاری معادل یک اتمسفر دارد، نور خورشید حداکثر تا عمق 400 متری در آب نفوذ می کند و عمیق ترین نقطه خلیج فارس کمتر از 100متر عمق دارد!)
حالا کاری نداریم که دروغ -حاکمان- ایران چقدر بزرگ است و دروغ در همه چیز رخنه کرده است، اما اینکه با تکنولوژی امروزی بتوانند در مدت چند روز این چاه نفت سطح زمین قصر شیرین خودمان را مهار کنند، انتظار دور از ذهنی نیست خصوصا با توجه به سابقه نفت خیز بودن ایران و مهار چاه های نفت در جنگ 8 ساله و قبل از آن...
نه تنها امروز که 5 روز از وقوع انفجار گذشته هنوز خبری از مهار چاه نفت نیست بلکه پیش بینی می شود ایران نتواند زودتر از 6 ماه آتش آن را خاموش کند! (خبر فقط به خاموش کردن آتش اشاره کرده نه مهار نفت خروجی!)
گذر زمان مشخص می کند که کدام کشور زودتر می تواند چاه خود را مهار کند،

مشخص است که کدام کشور به محیط زیست خود بیشتر اهمیت می دهد ومردم -با نگرانی- روزانه پی گیر وضعیت محیط زیست و زندگی خود هستند، اما این تنها تفاوت استاندارد های زندگی مردم است که نشت نفت در آنجا تیتر خبری روزانه می شود و در اینجا کمتر کسی خبر را می شنود و حتی بعد از شنیدن روز دوم پی گیر آن می شود،
خطر نشت نفت از خطر بی توجهی بمراتب کمتر است.

بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر

برای من که متولد دهه 60 شمسی هستم نگاه به تاریخ انقلاب و حوادث رخ داده در آن زمان همیشه از نظر منطقی سوالات بسیاری را برایم مطرح می کرده، هیچ وقت نتوانسته بودم با خودم کنار بیایم که چه شد که حکومتی با آن همه متفکر و مشاور و البته یک نفر به نام شاه نتوانند منطقی به حوادث نگاه کنند و برای آینده-حتی چند ماه بعد- پیش بینی درستی داشته باشند. که اگر می کردند هیچگاه تاج و تخت را ازدست نمیدادند...
اتفاق دیروز، دوشنبه، در تهران و توافق برای انتقال سوخت هسته ای به ترکیه و کلا غنی سازی در کشور دیگر و اینکه حکومت فعلی بعد از سالها تبلیغات و تهدیدات بالاخره تصمیم گرفت که سوخت هسته ای اش را مطابق با خواست غرب -دشمن!- از ایران خارج کند و جدای از مباحث سیاسی روز و فنی یک گام به عقب بگذارد، من را به یاد اشتباهات شاه در پایان حکومتش انداخت.
دقیقا اشتباهی از جنس اشتباه محمدرضا شاه وقتی که از ایران خارج شد، یا زمانی که اجازه ورود امام خمینی به ایران را داد. یا زمانی که به ارتباطات علمی ایران با غرب افتخار میکرد. عواملی که باعث شد حکومت پهلوی بسادگی منقرض شود و تقریبا یک انقلاب بدون خونریزی و انتقال آرام قدرت اتفاق بیوفتد.
حکومت اسلامی ایران برای بقای حیاتش به این اورانیم های دارای پتانسیل بمب شدن-هرچند که عملا نتوانند بمب شوند- نیاز داشت، به عبارت دیگر تنها گزینه حکومت فعلی برای بقا، الگوی کره شمالی بود.
گرچه شاید به قول دوستان جنگیدن در دوجبهه خارجی و داخلی برای حکومت سخت و ناممکن به نظر می رسید و مثلا با پذیرفتن شرایط غرب برای خروج اورانیم از ایران جبهه خارجی آرام خواهد شد اما باید در نظر داشت که با از دست دادن این ذخیره حیاتی بسیاری چیزها را از دست خواهد داد:
اولا که خروج اورانیم از ایران الزاما از شدت فشارهای خارجی نخواهد کاست.
ثانیا تبعات منفی این شکست هسته ای برای نیروهای خودی حکومت که -انرژی هسته ای- سالها مایه مباهاتشان بود باعث ریزش اعتقادی باز هم بیشتر از حکومت خواهد شد.
ثالثا با ترک این جبهه توسط حکومت، دشمن! پیشروی کرده و به سنگر حقوق بشر، دموکراسی و آزادی در ایران خواهد رسید.
رابعا، دیگر استفاده وحدت بخش آسیاب بادی گونهِ انرژی هسته ای، از تبلیغات داخلی حذف خواهد شد - اگر به ضد تبلیغ بدل نشود-. و بسیار موارد دیگر.
باز هم وقتی به حکومت نگاه میکنم اشتباهات واضحی رو می بینم که منجر به سقوط حکومت خواهد شد. و اگر حتی به تاج و تخت و بقای حکومتم هم فکر میکردم هیچ گاه این تصمیمات رو نمیگرفتم. شاید اشتباهات پایانی حکومت ها بدلیل انبوه بحران ها و عدم تصمیم گیری درست باشه...
اما در یک نکته مطمئنم که حکومت ها و حاکمانش هرگاه گرفتار غرور و طمع می شوند از بین می روند.

جمهوری اسلامی ایران با مدیریت هوشمندانه محمود احمدی نژاد یک گام دیگر به سمت اضمحلال پیش رفت.


پ. ن: مطلبی خواندم مربوط به توافق هسته ای با نام "خر برفت و خر برفت!" که اشاره دارد به داستان مولانا، کل داستان را از اینجا بخوانید.


اشاره به توافق های جدید هسته ای در تهران!
از نیک آهنگ کوثر


در پی انتشار خبر "فاسد ترین دولت در تاریخ جمهوری اسلامی" از طرف سازمان بازرسی کل کشور.

از نیک آهنگ کوثر

روز یکشنبه 19 اردیبهشت خبر اعدام 5 فعال سیاسی با اتهام محاربه و بمب گذاری منتشر شد.

عکس: سفارت ایران در پاریس در محاصره معترضان به قتل فعالین سیاسی کرد

واکنش ها بسیار سریع و خشمگینانه بود، خصوصا اینکه دقیقا در 2 روز پشت سر هم 11 نفر به اتهامات مختلف اعدام می شوند. اما هیچکس بدرستی نمیداند که چه رخ داده است و چه اتفاقاتی در پیش خواهد بود. آیا باز هم فردا صبح خبر اعدام ناگهانی چند نفر دیگر از زندانیان باید خبر اول رسانه ها باشد؟

خبر مرگ افراد بسیار دلخراش و نگران کننده است، فارغ از اینکه در سر مقتول چه میگذشته یا نمیگذشته.... امیدوارم هرچه زودتر شاهد این قتل های-مثلا- قانونی نباشیم.


بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر

سخنرانی اخير جناب میر حسین موسوی در جمع ایثار گران انقلاب و جنگ بهانه ای داد که بیشتر به لحن و آهنگ سخنان دقت کنم این سخنرانی علاوه بر نکات فراوان و محتوای آن دارای ادبیات زيبا وغير قابل توصيفي است، وقتی که این طرز بيان مهندس را در کنار طریقه حرف زدن دکتر محمود احمدی نژآد قرار می دهیم به تفاوت وضعیت ایران بیشتر مي توانیم پی ببريم، یکی با لحن زشت و لمپن و تنفر انگيز و دیگری با کلامی دلنشين و زیبا.از هر گروه و دسته اي که هيستيد توصيه میکنم فارغ از متن و محتوای گفته شده حتما این سخنان را دنبال کنید. (سایت کلمه)
همچنان که به کلام افراد مختلف توجه میکنیم می بینيم که در اردوگاه حکومتی ها شخصی پیدا نميشود که بدون بغض و کینه و با بیانی زیبا حرفی بزند. همگی صحبتها تند، آمرانه، بی ادبانه و با نفرت است. شاید دلیل آن همین تنگ کردن حلقه طرفداران باشد که دیگر افراد دانا و آگاه و مهربان در بین آنها قرار ندارد. اما به طرفداران جنبش سبز که نگاه مي کنيد -با اينکه قربانی خشونت های حکومتی هستند-کمتر سخن درشتی از آنها می شنوید.
خود کلام سحر و جادويی دارد که خیلی ها از آن بی خبرند، بیدلیل نيست که نقل میکنند زمان پیامبر اسلام-به عنوان پیامبری با کلام تاثیر گذار- مخالفان ایشان گوشهايشان را می گرفتند تا نشنوند سخنان را، شاید این اصلا به معانی کلام ربطی نداشته باشد زیرا می توان با یک عقيده مخالف بود و صدها بار هم به آن گوش کرد، اما وقتی صحبتی دلنشین باشد-خصوصا وقتی که بر حق هم باشد- مقاومت در برابر آن بسيار سخت است و بايستی از راه فیزیکي وارد شد! مثل ممانعت از انتشار سخنان. (همان پنبه در گوش!) دقیقا کاری که حکومت با سران جنبش سبز انجام می دهد.

از اینکه باز هم میتونم در وبلاگم در "بلاگ اسپات" مطلب منتشر کنم با دوستان در ارتباط باشم بسیار خوشحالم،
متاسفانه مخابرات، سپاه و دار و دسته حکومتی باز هم حلقه خودی ها را تنگ تر کرد و این بار با اقدامی کورکورانه مجموعه بلاگ اسپات رو فیل تر کرد که این حرکت بدلیل بی هدفی و ترس از سخنان میر حسین موسوی در انتشار افکار و اخبار به نظر می رسد.
تاسف دو چندان نیز از این دارم که گاهی یک نفر دیکتاتور علنا ابراز می کند که من با فلان حرف یا فلان اندیشه مشکل دارم و هر کس را که حرفی بزند یا مخالف من فکر کند سرخواهم برید. خب این شیوه منطقی دیکتاتورهاست. اما در این سری(سری نوین دیکتاتوری!)صحبت از نوع اندیشه یا معنای کلام نیست بلکه خود کلام است، کاری ندارند که تو مخالف میگویی یا موافق. اکبر گنجی هستی یا محمد نوری زاد. فرقی نمیکند چه میگویی، کلا مخالف اندیشه و کلام هستند. فکر نمیکنم این شیوه برخورد حکومت دیکتاتوری حتی به ذهن جورج ارول هم رسیده باشد!
در هر حال اشتباهی که سایر زورگویان تاریخ و جهان مرتکب شدند را این حکومت با عجله دارد تکرار میکند،  و متاسفانه ایندفعه برخلاف بارهای قبل به کاهدان زده است! دنیای مجازی، اینترنت، ماهواره، موبایل و دیگر ابزار عصر جدید حتی از سوی خالقان خود نیز قابل کنترل نیستند چه برسد به تکنولوژی های دست چندم کشوری جهان سوم و محروم از امکانات روز!! فکر نمیکنم که این قدرتمندان سرمست از حکومت قبل از سقوط کامل بتوانند این ناتوانی خود را درک کنند.
به دوستان طرفدار حکومت (استبداد) که تمام تلاششان بر قطع کردن این جوانه سبز درخت کهن آزادی خواهی ایران است می گویم:
بدانید که این درخت -آزادی خواهی مردم ایران- ریشه در سالها مبارزه با استبداد و ستم دارد و خوشبختانه روز به روز به لحظه به ثمر رسیدن میوه آن نزدیک تر می شویم و سهمگین تر از این بادها نتوانسته آن را از ریشه در آورد. با جریان ضد استبدادی همراه شوید نه آنکه با نادانی جلوی آن بایستید، تاکنون هیچ حکومت ظلم و جوری نتوانسته در مقابل خواست مردمش دوام بیاورد...
حرف برای گفتن بسیار است و حوصله و گوش شنوا کم، می گویند در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
من را از نظرات خود آگاه کنید
ضمنا به موازات این وبلاگ، وبلاگ دیگری هم جهت انتشار اخبار و مطالب قرار دادم که دوستان می توانند از آنجا هم پی گیر مطالب این وبلاگ باشند
به آدرس:
باز هم از مشکلات پیش آمده پوزش می طلبم و امیدوارم بزودی همه با هم در ایرانی آزاد و بدور از سانسور و اختناق و ترس زندگی کنیم.
بنجامین

دو رئیس جمهور و تفاوت گارد حفاظت!( محمود ما و حسین اونا!)
(از+)

بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر

ظاهرا این روزها بازار نامه نویسی و افشاگری داغ شده، و خب بر اساس وظیفه اطلاع رسانی در این دنیای مجازی و اکثرا محدود، -که به تازگی سرویس جستجوی عکس گوگل رو هم فیل تر کردن!!- به نظر میرسه که باید کمی هم فعالیت خبری رو چاشنی وبلاگ نویسی کرد(مهندس هم گفته!)
به همین منظور مناسب دونستم که نامه اخیر آقای محمد نوری زاد به آقای خامنه ای رو که در زندان نوشته و مثل توپ صدا کرده رو بطور کامل نقل قول کنم.
البته لازم به ذکره که ایشون مدتی از نویسندگان روزنامه کیهان وابسته به ارگان رهبری بودند و شدیدا از طرفداران رهبری بوده و هستند که بخاطر نوشتن نامه انتقادی به رهبر دستگیر و بازداشت شدند، دلیل معروفیت محمد نوری زاد تلاقی سبک نگرش قیم سالارانه و همزمان واقع بینانه و دموکرات است که به خاطر قسمتش دومش در زندان قرار داره!
نقل از سایت کلمه:
(تاکید ها از من است)

کلمه: محمد نوری زاد جهادگر و مستند ساز آزاده که بیش از ۱۲۰
روز است که به علت چند نامه انتقادی و دلسوزانه و نیز انتقاد از ریس قوه قضاییه در زندان به سر می برد در نامه ای مشفقانه از زندان اوین دغدغه های خود را برای نظام وانقلاب و کشور با رهبر انقلاب در میان گذاشته است.

متن نامه که در اختیار”کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:

به نام خالق آزادی

سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران

این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه ی این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام که اگر قرار باشد تغییری در اوضاع کشور رخ دهد، این تغییر از ناحیه ی شما بسیار شدنی تر و پایدارتر خواهد بود. من شخصاً امیدی به نقش آفرینی سایر افراد و دستگاههای کشور ندارم. شما را از نزدیک می شناسم. به روح بلند شما واقفم. شما نیز نیک و از نزدیک مرا می شناسید.

در این ماه های زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یک بار، گذرا، با خانواده ی خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج اسلام خاتمی و کروبی با خانواده ی من دیدار کرده اند. نمی دانم چرا، اما بسیار دوست می داشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار
خانواده ام قدم رنجه می فرمودید، به آنها دلداری می دادید و به آنان می فرمودید که:
فلانی -نوری زاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامه های تلویزیونی اش، با نوشته هایش، برای منِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میدان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بی سواد و بی ادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخ ترین شکل ممکن به ورطه ی تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمی شود که منِ رهبر قدر زحمت های پیشین او را ندانم و به خانواده اش سر نزنم. یا اگر خود به دیدار آنان نروم، نماینده ام را نیز به این منظور به سراغشان نفرستم.

رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده ی شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدمها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست. ما، در جمال اندیشه های شما، افق های گمشده ی آرزوهای شریف مردم خویش و مردم جهان را می دیدیم. یادم هست این اواخر، وقتی تلاش کردم به دیدار شما بیایم و آقای حسین محمدی -از دفتر شما- ماه ها مرا به امروز و فردا وعده می داد، در نامه ای به او نوشتم: من از خود خامنه ای، به خدای خامنه ای پناه می برم! و دیگر سراغی از شما نگرفتم. و شما نیز! چرا که دانستم شما از محاصره ی آدم های جاهل، از تماشای افق آرزوهای مردم باز مانده اید. من می خواستم در آن ملاقاتهای احتمالی، همین نگرانیها را با شما بگویم. اما گویا محاصره کنندگان شما از صراحت سخن من و از اندیشه ی من آگاه بودند. همین آقای حسین محمدی، بعد از دیدار اعضای انجمن قلم با حضرتعالی، که حقیر نیز یکی از آنان بود، به من
گفت: آقای نوری زاد، من، قربه الی الله از شما میترسم. ترس او، از همان نشست پا گرفته بود که من، بی ملاحظه راجع به اعتیاد گسترده مردم و جوانان به مواد مخدر و آشوبی که در ساختار اجتماعی شهرهای کوچک و بزرگمان درافتاده به آشنا سخن گفتم.

اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه می نویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که: شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه ی سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچ گاه قابل استناد نبوده و نیست.
امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه ی چه کنم های بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده. نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان می دهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم می شدید. اگر کوشش و تلاش برای شما مهم است، از انرژی آن در آشتی ملی باید بهره ببرید.

رهبر گرامی، می دانم سخنان ناگوار من چه بسا تلخ و آشوبنده باشد. اما بیایید سخن تلخ و صادقانه مرا، بر شیرینی سخن چاپلوسانه ی کسانی که شما را احاطه کرده اند، ترجیح دهید. جامعه ی ما، در جوار یک انفجار بزرگ است. دیگ جوشانیست که ما به خاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم. من با همه ی اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما می نوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم. روزهایی که دست تقدیر، سنتهای ناب و حتمی خدای متعال، ما را از گردونه ی امتحان به در می برد. امتحانی که در این سی سال فرصت، جز خراش و خرابی با ما نبوده است. ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان میبینید به ضرب زور و اسلحه است. اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحه ای بر سر نخواهند داشت و آزادند که هرچه می خواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه ی خویش اشاره کنم.

رهبر عزیز! من و بسیاری، هنوز دوستدار شما و سرنوشت کشور خویشیم. به رهبری شما بر مقدرات کشور ایمان داریم. ما دوست داریم با رهبری شما به افقهای مبارک دست ببریم. اما شما ظاهراً این اشتیاق را طالب نیستید. بعضاً مشاوران و دوستان ناآگاهی شما را در محاصره ی خود گرفته اند، به شما اطلاعات و آمار نادرست میدهند. و از زبان
شما سخن غیرواقع برمی آورند. دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست!

برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام می دارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهی اند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت میکند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد. یاعلی!

فرزند شما: محمد نوری زاد. اوین بند۲۴۰- سلول۵۷


در ادامه متن کامل منتشر شده سخنان آقای میرحسین موسوی که در دیدار با اعضای کمیته دانشجویی مجاهدین انقلاب گفته شده است می آید:
(تاکید ها از من است)
امروز: میرحسین موسوی تبیین شعارهای درست و منطبق با خواسته های به حق مردم را یکی از وظایف اصلی جنبش سبز برشمرد و تاکید کرد: وظیفه ما این است که شعار ها را با دقت و درست انتخاب کنیم و بر سر آن ها بایستیم.

مهندس میر حسین موسوی در دیدار با اعضای کمیته دانشجویی این سازمان ضمن ارائه تحلیلی از وضعیت کشور، با اشاره به نیروی انسانی عظیمی که در دانشگاه ها وجود دارد، گفت: سرکوب ها نتوانسته است جلوی پیشرفت جنبش سبز را در دانشگاه ها بگیرد بلکه شرایط موجود باعث شده است نفوذ اهداف جنبش سبز در دانشگاه ها عمیق تر شود و امروز در دانشگاه ها فعالیت سیاسی توام با عقلانیت درحال گسترش است. بحث های واقع بینانه در مورد نقاط ضعف و قدرت توام با استقامت و تامل برای ادامه ی راه سبز حیاتی است. وی تصریح کرد علت اینکه موج گسترده ی دستگیری ها منجر به توقف جنبش سبز نشده است همان واقعیتی است که در شعار کلیدی مردم یعنی "ما بیشماریم" تبلور یافته است. این شعار بسیار مهم است در سطح دانشگاه ها سه و نیم ملیون دانشجو حضور دارد که اکثریت قریب به اتفاق آنان می دانند راه سرافرازی کشور گسترش امواج سبز آگاهی و مسئولیت در میان توده های ملیونی مردم است. دانشجویان فرزندان مردم هستند و به خوبی آگاهی بخشی و اطلاع رسانی را تاکنون انجام داده اند.
موسوی گفت کسانی که سرکوب می کنند مسیر خود را طوری تعریف کرده اند که بخش کوچکی از ملت را در داخل خود جا می دهد و به همین دلیل حتی در بهشت زهرا هم با اسلحه و باتوم ظاهر می شوند و ما راه سبز را طوری
باید تعریف و معرفی کنیم که همه ی هفتاد ملیون جمعیت کشور حتی مخالفان ما را در بربگیرد. وی تبیین شعارهای درست و منطبق با خواسته های به حق مردم را یکی از وظایف اصلی علاقمندان به جنبش سبز برشمرد و تاکید کرد وظیفه ی ماست که شعارها را با دقت و درست انتخاب کنیم و سپس بر سر تحقق آن ها بایستیم.
موسوی آزادی و عدالت را دو کلید واژه ی مهم در حرکت جنبش سبز دانست و گفت عدالت و آزادی از هم جدایی
ناپذیرند و آن کسی که وضعیت معیشتی فلاکت بار دارد بیشتر در معرض از دست دادن آزادی های اساسی است.

موسوی گفت راه حل مشکلات اقتصادی مردم و کشور اقتصاد صدقه ای نیست. شما حاصل به باد دادن ثروت های ملی و درآمدهای نفتی را نگاه کنید. هر روز ما بیشتر از دیروز به درآمدهای نفتی وابسته شده ایم و بازارهای ما پر از
کالاهای خارجی است در حالی که تقریبا همه ی صنایع و کشاورزی ما در وضعیت بسیار دشواری قرار دارند. شما در مورد وضعیت نیروی کار کشور دقت کنید. بنده واقعا وقتی با این سیاست ها و فساد و بی برنامگی و در کنار آن قول نرخ بیکاری پنج درصد را می شنوم حیرت می کنم. این روندها اگر ادامه یابد، در آینده سند چشم انداز بیست ساله یک شوخی که برای گول زدن مردم تهیه شده است تلقی خواهد شد و نه یک سند معتبر برای نشان دادن راه پیشرفت کشور.
امروز یک چهارم زمان تعیین شده برای نیل به اهداف گذشته است. بیاییم بدون تعصب بررسی کنیم که آیا به آن اهداف نزدیک تر شده ایم یا دورتر. ما دیگر نیازی نداریم برای نشان دادن دلایل این وضع به جای دور یا تحلیل های پیچیده برویم. کافی است به زندان ها نگاه کنیم و ببینیم چه تعداد از خدمتگزاران و روزنامه نگاران و زنان و مردان کارآمد کشور را به بهانه های واهی راهی زندان کرده ایم و پروژه ی اعتراف گیری راه انداخته ایم و هم اکنون هم که به تعداد اندکی از زندانیان مرخصی داده شده است، آن ها زیر فشار هستند که اگر می خواهند به زندان برنگردند،
مصاحبه کنند و این در حالی است که به طور مدام رسانه های مردمی و مستقل زیر فشار هستند.
موسوی اضافه کرد بنده چشم اندازی برای آزادی مطبوعات و رسانه ها آنچنان که در قانون اساسی آمده است نمی بینم فلذا باید علاقمندان به جنبش سبز خود را با شرایط موجود تطبیق بدهند و در همین شرایط سخت، راه هایی را برای بسط آگاهی و گسترش رسانه ها پیدا کنند. گذشته از آن همه ی ما امروز باید در محیط فعالیت و خانه ی خود یک رسانه باشیم.
موسوی افزود به هنگام جنگ تحمیلی که تاسیسات مهم کشور زیر بمباران قرار داشت و از سوی دیگر عناصری که خود را به صدام فروخته بودند از هیچ خرابکاری کوتاهی نمی کردند، بعضی ها معتقد بودند که بهتر است بگذاریم جنگ تمام شود تا بازسازی را شروع کنیم. ولی دولت به این نتیجه رسید که هنوز آتش یک انفجار در یک مجتمع و یا پالایشگاه و تاسیسات خاموش نشده است، ما باید بازسازی را شروع کنیم. یعنی شعار اینکه باید قدرت سازندگی ما از تخریب دشمن پیشی بگیرد، جا افتاد. الان هم همان تجربه باید مورد توجه قرار گیرد. هر منفذی که بسته می شود بلا فاصله باید پنجره های دیگری گشوده شود. هر روزنامه ای که بسته می شود، راه انتشار یک روزنامه ی دیگر در چهارچوب قانونی جستجو شود. هر وبلاگی که بسته می شود ده ها وبلاگ دیگر برای دفاع حقوق مردم باید راه اندازی شود. این تنها راه است و ما بیشماریم و ما می توانیم این کار را انجام دهیم. باید توجه کنیم راه کوتاه نیست. ما باید یاد بگیریم که فعالیت های بحق سیاسی خود را با زندگی روزمره ی خود در این جا و آن جا توامان اداره کنیم. عظمت جنبش از ابتکار افراد معدودی نابغه برنمی خیزد. عظمت جنبش از فعالیت انسان های بی شماری ناشی می شود که
آشکار و پنهان در حدی که می توانند در گشوده کردن این راه به آینده ی سبز کمک می کنند و در این راه حتی یک دعای خیر از یک فرد گمنام در یک گوشه ی دورافتاده ی کشور مغتنم است. در راه سبز کسی فکر نمی کند که کار بزرگ انجام می دهد، بلکه همه فکر می کنند که کار درست انجام می دهند. همه باید بدانند که ما می خواهیم کار درست انجام دهیم. ما می خواهیم از کرامت ذاتی انسان ها دفاع کنیم. ما می خواهیم مفهوم ملت ایران مساوی یک پادگان و یا یک گروه اندک تلقی نشود. ایران یعنی بیش از هفتاد ملیون شهروند آزاد و با فرهنگ و اعتقادات رنگارنگ. ما از این کثرت و تنوع نمی ترسیم. ما اصولگراها را دوست داریم همانطور که همه ی اقشار ملتمان را. و همه ی فرهنگ های موجود را. و همه ی قومیت ها و همه ی زبان ها را دوست داریم. ما می گوییم قرار بود قرائتی رحمانی از اسلام را که سایه ی مهربانی و تحمل را در کشور باز کند داشته باشیم نه اقدامات ضد دینی اعتراف گیری و ماجراهای کهریزک و خوابگاه های دانشجویی و فجایع سی خرداد و عاشورا و دیگر روزها را. و الان هم می گوییم راه حل مسائل دستکاری آمار تعداد شهدا و پرکردن زندان ها نیست بلکه راه، رسیدگی به خانواده های شهدا و باز کردن در زندان ها و آزاد کردن رسانه ها و انتخابات آزاد رقابتی غیر گزینشی است.
اگر می گویید حکومت نوکر مردم است، نوکر ولی نعمت خود را نمی کشد، آزار نمی دهد، او را به زندان نمی اندازد، او را محدود نمی کند و خواسته های خود را به نام خواسته ی مردم مطرح نمی کند. شما بگذارید برای آنکه صدا و
سیما رسانه ی ملی باشد، ملت بیاید در آن رسانه صحبت کند. نه آنکه حتی یک مناظره ی ساده و کنترل شده را طاقت نیاورید.
موسوی گفت همه بدانند که راه حل مشکلات کشور در منحرف کردن اذهان مردم از مسائل اساسی نیست. حکومت باید همیشه به فکر زلزله ی پایتخت باشد، نه آنکه خوابنما شود که زلزله ای بزرگ در راه است. در حالی که دولت
مدیریت و قدرت جابجایی حتی چند هزار نفر در تهران را ندارد، نباید با لفظ آمرانه از خروج پنج ملیون نفر از مردم تهران صحبت کند. شما اول نم نم ببارید و سپس غرش رعد و برق را داشته باشید. شما یک رشد معقول را برای رفاه و آموزش و بهداشت مردم داشته باشید و سپس تبلیغ افزایش نرخ جمعیت کشور را بکنید. امروز سیاست های بدون حساب و کتاب و خیال پردازی ها کشور را در مقابل تهدیدات خارجی قرار داده است. درست است که همه ی ملت ما آماده است در مقابل هر نوع تهدید بیگانه متحد بایستد، ولی در عین حال مسببان این شرایط در داخل را فراموش نخواهد کرد. بنده توصیه می کنم که به جای آنکه ناممکن جابجایی پنج ملیون نفر از تهران را بدهیم، ضمن اقدامات درست و سنجیده، برای مواجهه با هر خطر ناشی از بلایای طبیعی تلاش کنیم که خطر بلایای خارجی خودساخته را از سر ملت دور کنیم. فکر نکنیم مردم گفته ها و اعمال ما را فراموش می کنند. مردم حتی نسبت به سرنوشت کرم ها و لاک پشتی که به فضا حساسند و می خواهند بپرسند نتایج تحقیقات در مورد این حیوانات بی گناه به کجا انجامید.

اشاره به انتشار خبرهایی مبنی بر قبول شرکت در انتخابات آینده توسط اصلاح طلبان.

بدون شرح!

از نیک آهنگ کوثر

احتمالا در این مدت از مشکلات تصمیم گیری بین دو قوه مقننه و مجریه آگاه شده اید، خصوصا بعد از پایان تعطیلات سال جدید.

تصمیم اقتصادی که مجلس گرفته است و دولت حاضر به اجرای آن نیست و در عوض بر پیشنهاد خود همچنان پافشاری میکند.

اختلاف هم کلا بر سر 20 میلیارد دلار پول مردم(بخوانید لحاف ملا!) است که دولت می خواهد آن را بی حساب و نظارت از آن خود کند که مجلسیان جسارت خرج این تتمه حق ملت را ندارند و اجازه نمیدهند. البته با این استدلال که بتدریج ، اگر 20 میلیارد امسال که مجوز آن صادر شده از گلوی حکومت پایین رفت سال آینده همه 40 میلیارد دلار (20+20) را به حساب حکومت واریز می کنند.

به اعتقاد اینجانب کلا دعوا بر سر جسارت و عدم جسارت عده ای از حکما است وگرنه همه بر سر تصاحب لحاف ملا اتفاق نظر دارند. اولا که نیمی از آن کلا حلال شده و ثانیا مابقی دعوا بر سربقیه آن مربوط به امسال است یعنی 350 روز پیش رو بعد از آن نیز که باز هم اتفاق نظر وجود دارد.
البته گزینه دیگری هم می تواند وجود داشته باشد: آنکه همین 20 میلیارد فعلی را نیز حکومت نتواند هضم کند که اولا اشتهای دولت نشان داده که خیلی بعید است به پول حساسیت نشان بدهد،(به همین دلیل) ثانیا کسی به آن فکر نمیکند!
اما ظاهر ماجرا بسیار جذاب و اکشن است.(ما ایرانی ها هم که عاشق این هستیم دو نفر یا گروه با هم دعوا کنند و ما تماشا کنیم و اخیرا با موبایل فیلم بگیریم!)
در این مجموعه دعواها خیلی حوادث دیگر مثل تهدید کردن، پته یکدیگر را روی آب ریختن و .. هم اتفاق می افتد که پی گیری آنها نیز خالی از لطف نیست!(اخیرا مجلسی ها، فساد اقتصادی معاون اول آقای احمدی نژاد را افشا کرده اند.)
به احتمال زیاد نیز این موضوع بستری است برای طرح سایر مشکلات و تصویه حساب های گروهی و جناحی در حکومت.


به همین مناسبت و اظهار برادری این قوا:
روابط برادرانه!!!

از نیک آهنگ کوثر

پ.ن: مثالی در وبلاگ راز سربه مهر دیدم، گفتم ذکر آن خالی از لطف نیست:

اختلاف مجلس و دولت درباره روش اجرای لایحه هدفمند کردن یارانه ها، عین اختلاف دو نفر است در ورودی یک غار مخوف و غریب؛ یکی می گوید همین الان با پای چپ وارد شویم؛ دیگری می گوید نه؛ ده دقیقه دیگه با پای راست!


بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر

سلام خدمت همگی دوستان
سال هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی رو به همه دوستان تبریک میگم و عذر می خوام بابت چند هفته ای که نبودم و گرفتاری روزمره نمیگذاشت که سری بزنم و مطلبی بنویسم. البته ناگفته نماند که واقعا این روزا حس و حال نوشتن مطلب هم نبود...
گفته اند مهمان اگر یک بود چه غم بود؟
نوشتن مطلب و اشاره به مشکلات هم حسن خوبی دارد و هم حسن بدی! حسن خوبی آن را که همه میدانیم و اما حسن بدی آن این است که بتدریج دیدن مطالب منفی و کژی کاستی روحیه آدم را خراب میکنه اونم وقتی که همش حسن بدیه!!
بگذریم، امیدوارم در سال جدید با محول الحول شدن، همه چیز بتدریج تغییر کنه و حال همه خوب شه!
تصمیم دارم که در سال جدید بیشتر با مطالب طنز در خدمتتون باشم. چون طنز خواص زیادی داره، مثلا هم بعد انتقادی داره هم باعث تغییر طبع میشه و هم در اون میشه مطالبی رو گفت که به صورت معمول نمیشه.
امیدوارم در مجموع وبلاگ خوبی از آب دربیاد و خوشحال میشم که دوستان نظرات و راهنمایی هاشونو دریغ نکنن.
به مناسبت این ایام آرزوی سلامتی، شادکامی و روزهایی بهتر رو برای همه آریایی ها دارم.

اشاره به خبر آزادی تعدادی از روزنامه نگاران دربند و توقیف دو نشریه اصلاح طلبان
از نیک آهنگ کوثر

اشاره به بیانیه پایانی مجلس خبرگان رهبری!
از نیک آهنگ کوثر

امشب بی بی سی فارسی فیلمی را پخش کرد که اتفاقات دو روز بعد از انتخابات رو نشان می داد. مربوط به حمله نیروهای دولتی به کوی دانشگاه تهران، زمانی که نه هنوز راهپیمایی میلیونی رخ داده بود و نه موضع گیری ها انجام شده بود.
جدا از بحث خوب و بد ماجرای اتفاق افتاده، نمایش فیلم شب حادثه که با دوربین نیروهای حکومتی (احتمالا وزارت اطلاعات) و با کیفیت نسبتا خوب گرفته شده بود، بسیار عجیب و بحث برانگیز است.
اینکه چطور این فیلم به دست تلویزیون نوپای انگلیسی رسیده است؟ و چرا بی بی سی فارسی؟

هزاران فکر خفته با این اتفاق در ذهن بیدار می شود. از ارتباط سالیان دور جواد لاریجانی با انگلیس و سخنان اخیر وی تا آخرین خبر که اعلام تجدید نظر روابط با انگلستان از سوی وزیر امور خارجه ایران است.
حتی بحث ابتکار عمل رسانه ای نیز دور از ذهن نیست دقیقا مانند همان کاری که شبکه الجزیره در جنگ با تروریسم در افغانستان انجام داد و برنده جنگ رسانه ای شد.(قدرتی -حداقل- معادل یک ارتش مسلح)

حالا شبکه فارسی بی بی سی بتدریج دارد ابتکار عمل را از رقیبان می گیرد و به تنها رسانه ای تبدیل می شود که نادیده ها و ناگفته ها را نمایش می دهد، انگلیسی ها بدرستی می دانند که در دنیای امروز برتری با رسانه غالب است.
حتی معلوم نیست که چند مورد از این فیلم های -قاعدتا محرمانه- مربوط به حمله به مردم در دست این شبکه خبری باشد، اما بطور قطع مشخص است که اتفاقات پشت پرده در نمایش این فیلم -آن هم دوبار در یک بخش خبری- بی تاثیر نیست. این حوادث هرچه باشد مطمئنا به نفع مردم ایران نیست و به نظر می رسد باز هم قرار است بر سر منافع ملت معامله ای انجام گیرد.

گاهی پخش یک فیلم می تواند از دهها عملیات نظامی و میلیون ها دلار هزینه موثرتر باشد، تاکتیکی که انگلیسی ها بخوبی از آن استفاده می کنند.
پی نوشت: اصل فیلم از سایت بی بی سی فارسی قابل مشاهده است، گرچه به احتمال بسیار در بخش های دیگر خبری نیز پخش خواهد شد.

بدون شرح!
از مانا نیستانی

اشاره به موفقیت های فضایی ایران و پرتاب چند جانور به آسمان!
از نیک آهنگ کوثر

بدون شرح!
از مانا نیستانی




اشاره به تلاش حکومت جهت تفرقه انداختن در جنبش سبز
از مانا نیستانی

تصویر زیر چند وقت قبل در راستای تلاش حکومت جهت حذف نمودن جریان سبز بطور طنز و سمبلیک منتشر شد.



کسی فکرش را هم نمیکرد که بتوان به این ایده جامه عمل پوشاند، اما عکس زیر دقیقا همین تلاش را نه به صورت سمبلیک و طنز آلود بلکه واقعی به تصویر می کشد. جایگزینی رنگ آبی به جای سبز!

عکسی از حذف رنگ سبز از پرچم ایران


دولت احمدی نژاد فاصله طنز و واقعیت را از بین برده است!

بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر

بدون شرح!
از مانا نیستانی

اشاره به طرح اجرای هدف مند کردن یارانه ها براساس خوشه بندی!


لازم به ذکر است در این طرح، خانواده فرضی 4 نفره
با حقوق کمتر از 315 هزار تومان شامل خوشه اول!
از 315 تا 521 هزار تومان شامل خوشه دوم بوده،
بقیه هم که مرفه بوده و یارانه ای نمی گیرند!
در خبر دیگری خط فقر 700 هزار تومان تعیین شده است.
همچنین "سخنگوي طرح تحول اقتصادي دولت" گفته است به 50 میلیون نفر خوشه اول و دوم، معادل 70 درصد جمعیت یارانه پرداخت می شود.
البته یارانه پرداختی هم تا امروز (چون این رقم بطور روزانه در حال کاهش است!) رقمی مابین 20 تا 40 هزار تومان است که برای همان خانواده فرضی می شود 80 تا 150 هزار تومان!
از این اخبار می توان نتیجه گرفت که حدود 70 درصد جمعیت ایران زیر خط فقر زندگی می کنند!
با چندتا حساب سرانگشتی هم مشخص می شود که اگر شما حداقل 10 میلیون تومان سرمایه داشته باشید، با سود بانکی 17 درصد جزء خوشه سوم محسوب می شوید، یعنی مرفه!
خیلی خوشبختی وجود دارد در ایران که نمیدانستیم . . .


بدون شرح!

امروز از اولین اخبار زیر نویس شده شبکه پرس تی وی خبر بمبگذاری در تهران و ترور استاد دانشگاهی در تهران بود که شبکه های داخلی نیز به آن پرداختند.
تلویزیون حکومتی با شدت هرچه تمام تر و با پخش تصاویر وفیلم های صحنه حادثه و انتشار گزارش ترور و نسبت دادن آن به گروه های ناشناخته که البته در نهایت آنها به آمریکا و اسراییل می رسد! تلاش کرد تا فرد ترور شده را حامی ولایت، دانشمند هسته ای و این ترور را نشانه ای از پیشرفت های شگرف ایران در علم هسته ای بداند!
از دیگر سو جنبش سبز حمایت فرد ترور شده از میرحسین موسوی قبل از انتخابات و سبک و سیاق فکری وی را منتسب به خود می داند و بیان می کند که او دانشمند فیزیک بوده نه هسته ای.
عده ای دیگر هم کلا این قائله را دعوا بر سر لحاف ملا می دانند و می گویند که نه ولایی اش مهم است نه هسته ای، بلکه هدف، گرفتن زهره چشم از اساتید دانشگاه و کلا قشر روشنفکر است، با استناد کردن به نامه 88 تن از اساتید دانشگاه به رهبری.
البته دوستی هم از پرداختن به حواشی ماجرا و مسائل سیاسی انتقاد کرده و اصل کشته شدن افراد را یادآوری میکند.
جدای از این موارد به نظر می رسد که حادثه ترور برخلاف ادعای حکومت خیلی واضح نیست،
-اولین دلیل این مدعا همین که به سرعت انفجار، حکومت عامل قطعی آن را از رسانه اش تعیین می کند و عامل را گروهی می داند که از گروه بودن فقط یک اسم را یدک میکشد.(هویت در دست ساخت است!)
-دومین دلیل آنکه معمولا برخلاف اخبار خارجی ناخوشایند (مربوط به مسلمانان سایر کشورها) اینگونه اخبار منفی داخلی که ناشی از ضعف سیستم اطلاعاتی و امنیتی حکومت است بسیار دیر و یا هیچ وقت منتشر نمی شود- بسته به سطح مطلعین خبر-.
در حالت نرمال، سریع ترین خبر از رسانه داخلی بایستی ظهر یا بعد از ظهر و آن هم با شک و تردید بسیار باشد، مانند خبرهای بمب گذاری در اهواز یا شیراز (که اولین اخبار حادثه تروریستی شیراز، به عنوان حادثه در اثر بی احتیاطی ذخیره مواد منفجره جنگی عنوان شد! آنهم با تصاویر فردای حادثه)
-سوم اینکه در تصاویر منتشر شده از تلویزیون حکومتی، جمعیت زیادی مشاهده می شود و رفتگران در حال نظافت و پاکسازی محل حادثه بوده اند که با توجه به زمان وقوع انفجار قاعدتا بایستی محل، ممنوع الورود بوده و آثار جنایت بررسی شود نه پاک!
البته این احتمال نیز بعید نیست که سیستم های امنیتی از این حادثه از قبل خبر داشته اند که اطلاع داشتن لزوما به معنای دخالت در حادثه نیست.
-به عوامل دیگری نیز می توان اشاره کرد که حادثه تروریستی فوق را از حوادث دیگر مشابه جدا می کند اما هرچه باشد با گذر زمان حدس و گمان ها به واقعیت نزدیکتر می شود. خصوصا بعد از جهت گیری های رسمی افراد مختلف نسبت به این اتفاق.
خوشبختانه امروزه در عصر اطلاعات هیچ چیز از دید هیچ کس پنهان نمیماند و خورشید حقیقت درخشان تر از همیشه می تابد.
از اینجا به خانواده قربانی و دوستان ایشان تسلیت عرض می کنم.

اوضاعِ تحولات این روزها و خصوصا بعد از 16 آذر، عاشورا و حوادث آن بسیار تند شده است، و حکومت بشدت و با تمام نیرو سعی در حفظ خود دارد و دیگر وجود بحران را نمیتواند انکار کند و شروع به مبارزه خشن و ایجاد ترس کرده است.
متاسفانه اینجانب اصلا به کارساز بودن ترساندن ملت ایران معتقد نیستم و تا کنون نیز ملت نشان داده است هرچه که باشد، نسبت به "ترسیدن" بسیار مقاوم است.
از طرف دیگر هواداران داخلی و خارجی حکومت -خصوصا بعد از حوادث اخیرتر!- بتدریج در حال پیاده شدن از قطار حکومت هستند، از متحدان خارجی مثل حزب الله لبنان گرفته تا روسیه و از آن طرف، طرفداران داخلی مانند آقای حسینیان،-نماینده افراطی مجلس-. بسیاری از گزارش های نقل قول شده از سازمانهای اطلاعاتی اجنبی ها نیز خبر از سقوط حکومت فعلی در سال جاری میلادی داده اند.
همه این نشانه ها و تغییرات خبر از وقوع حوادثی دارد که اگر این اتفاق آنطور که پیش بینی کرده اند به زودی بیافتد، احتمال احساسی شدن و نداشتن خط مشی عقلانی به دنباله خلاء قدرت پیش بینی می شود که برنده آن میدان کسی بجز افراطیون نیست.(خدا می داند که افراط به چه سمتی؟)
شاید تنها راه عبور از این بحران کم کردن سرعت تغییرات و فرصت دادن به عقل، روشنفکران و جامعه است تا نسبت به پیش آمده های اتفاقی، تعقل و اجماع کنند و از افتادن در راه افراط و تفریط جلوگیری شود، چه هنگام مبارزه با حکومت که خطر خشونت آن را تهدید می کند و چه پس از آن.
متاسفانه در این شرایط همواره هدف و چشم انداز تغییر وضع کنونی است و کمتر کسی به آینده پس از تغییر فکر میکند و آن را ناشی از خوشبینی زیاد می داند، همان دامی که کل افراد اعم از رهبر و رهرو در انقلاب 57 کمابیش در آن قرار گرفتند و پس از تغییر ناگهانی، احساسات بر همه رفتارها مسلط شد...
همیشه شرایط فعلی شناخته شده و با ثبات است، در این شرایط بایستی آنقدر فرصت باشد که آحاد جامعه بتوانند خود را برای رویارویی با شرایط جدید آماده کنند و قدم به مرحله ای تازه در زندگی جمعی خود در این سرزمین بگذارند.
سرزمینی که پر است از احساس و تشنه عقل و درایت.

بدون شرح!
از نیک آهنگ کوثر


اشاره به اتفاقات اخیر
از مانا نیستانی


اشاره به اظهارات آقای علم الهدی در تظاهرات حکومتی تهران که مخالفان را بزغاله و گوساله نامید!
از نیک آهنگ کوثر
پ.ن: من همینطور برایم سوال باقی مونده، ایشان که در جمع و پشت بلندگو این کلمات را بکار بردند واقعا در ذهنشان چی تصور کردند؟!



از مانا نیستانی


اشاره به زیر کردن عزاداران و مردم معترض با ماشین نیروی انتظامی در روز عاشورا


عاشورا در زمان خود حادثه ای سیاسی اجتماعی بوده است که با گذشت زمان و حضور آل پیامبر در این حوادث، رنگ مذهبی به خود گرفته است. خیلی ساده می توان واقعه عاشورا را اقدام یک حکومت خود نشانده و مستبد در سرکوب مخالفان برحقش دانست.

سرکوبی که با تمهیدات امنیتی آن روز کاملا دقیق و حساب شده بوده است به طوری که ارتش حکومتی بدور از چشم خبرنگاران (تاریخ نگاران) و افکار عمومی، قافله مخالفان را در بیابانی تحت کنترل خود محبوس می کند و پس از چند روز محاصره و فشار بر آنان چون نمیتواند آنان را با خود همراه کند -و مشروعیتش را افزایش دهد- به عنوان آخرین راه حل اقدام به کشتار آنان می کند و میکند آنچه را که نمی بایست بکند و با نقشه ای از قبل تعیین شده این وحشیگری را -از رسانه های حکومتی- جنگ علیه کفار تبلیغ کرده و حتی آن را پیروزی دانسته و جشن برپا میکند!

این خط مشی سیاسیِ حکومت های نامشروع -مبنی بر سرکوب مخالفان- قرنهاست که با تغییراتی اندک همچنان ادامه دارد، و به همین دلیل بطور برجسته، قیام عاشورا از نظر آزادی خواهان و آزاد اندیشان، به عنوان نماد مقابله با حکومت های جور و مستبد شناخته می شود. زیرا عاشورا ماهیتا قیام بر علیه حکومت ظالم و مستبد است و هیچگاه تاکنون حکومتی نتوانسته است خود را به جای فرزندان پیامبر جا بزند و مظلوم نمایی کند.(حتی حکومت فعلی نیز با توجه به ادعاهای اسلامی بودن نتوانست از این قسمت استفاده ای کند و تنها بر هتک حرمت عاشورا تبلیغ میکند) این دقیقا همان نکته عاشورا و راهنمای آزاد اندیشان بوده است، که اندیشمندان بسیاری به آن اشاره کرده اند.
تنها زمانی این نکته علیه حکومتی خنثی می شود که حکومت مشروعیت و مقبولیت داشته باشد. در غیر اینصورت در دام خشونت و سرکوبِ همان حکومت یزیدی می افتد و بتدریج مضمحل میشود.

حال بسیار جالب است که افرادی نادان چطور این پیام روشن "مظلومیت حق" و "آزادی خواهی" عاشورا را با عرصه جنگ طلبی اشتباه می گیرند و فکر میکنند که محرم الحرام، ماه کشتار است؟!!

تلقی اینان از اسلام و نوادگان پیامبر، دین و افرادی خونریز و جنگجو است که منتظر فرصت آدم کشی هستند، و با همین برداشت اشتباه خود را پیرو این دین و افراد فرضی تصور می کنند.
به نظر من تحریف دین و ارائه چهره خشن از اسلام توسط علمای دینی دقیقا همان چیزی است که پایه ریزان فرقه طالبان خواستار آن هستند. و دین و آیینی که نتواند امروزه بدون تجاوز و تعدی به دیگران بقای خود را حفظ کند محکوم به فناست. اینان دقیقا -دانسته یا ندانسته- خواستار پایان دین اسلام یا حداقل تشیع می باشند.
تفاوت و انحراف در حکومت را وقتی واضح و با معنا تر می توان دید که پیام -صلح طلبانه- میرحسین موسوی را با صحبت های نمایندگان مذهبی رهبری و حکومت مبنی بر برخورد و سرکوب و قتل مقایسه کنیم. اینجاست که برداشتهای غلط از دین نمود می یابند.

از قدیم گفتند: دشمن دانا بلندت میکند// برزمینت میزند نادان دوست

پ.ن: پیام عکس آنقدر متوحش و چندش آور بود که نتوانستم حرفی نزنم، تصمیم گرفته ام که این روزها بیشتر ببینم و کمتر بگویم. زیرا چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.. من هم مثل بسیاری از دوستان از حوادث اتفاق افتاده در این روزها متعجب و اندوهناکم.
امیدوارم هرچه زودتر همه چیز آنطور که باید اصلاح شود.


بدون شرح

متن کامل بیانیه بدون هیچ توضیحی به دنبال می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابا عبدالله. انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و وال لمن والاکم و عاد لمن عاداکم. فیالیتنی کنت معکم فافوزا فوزا عظیما

همواره به اینجانب و دوستان گفته می شد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت وآرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و می اندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که می توان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد، صورت نگیرد ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت.

برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند. در حالی که مردم نه روزنامه همراه و مشوقی در کنار خود داشتند و نه از صدا و سیما، به عنوان رسانه ای ملی و بی طرف و منصف و عاقل بهره می بردند. باز همه ملت ها و جهانیان شاهد بودند که در میان طوفانی از تهدیدها و تبلیغات و تکفیرها و اهانتها، عزاداران حسینی در این روز مقدس حسین حسین گویان به صورت مسالمت آمیز و بدون شعارهای تند روانه میدانها و مسیرهایی شدند که خود انتخاب کرده بودند و این بار نیز چون دفعات گذشته با اعمال تحریک آمیز مواجه شدند، خشونت های غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمانان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده می شود، فاجعه ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست.

مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها، تیراندازی ها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست . جالب آنکه در بعضی از این فیلم ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را می بینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی می کنند بدانها آسیبی نرسد. اگر صدا و سیما یک جو انصاف و عقل داشت می توانست برای تلطیف فضا و نزدیک کردن مردم به همدیگر گوشه ای از این صحنه ها را نشان دهد. ولی هیهات! جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می کنند و آنها می اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است.

گیرم که چند روز با دستگیریها ، خشونت ها ، تهدیدها و بستن دهان روزنامه ها و رسانه ها سکوت برقرار گردید، تغییر قضاوت مردم را نسبت به نظام چگونه حل می کنید؟ تخریب مشروعیت را چگونه جبران می نمائید؟ نگاه ملامت آمیز و متعجب همه جهانیان از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را چگونه تغییر می دهید؟ با مشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیم تر می شود چه می کنید؟ با چه پشتوانه ای از کارآمدی و انسجام ملی و سیاست خارجی موثر، سایه قطعنامه ها و امتیازخواهی های بیشتر را در سطح بین الملل از سر کشور و ملتمان دور می کنید؟

اینان می اندیشند با عقب راندن نخبگان و روشنفکران و دانشگاهیان و فعالان از صحنه سیاسی خواهند توانست بدون پرداختن ریشه ای به مسائل امروز کشور به دیروز قبل از انتخابات برگردند؟ اما کسانی که تاریخ را خوانده اند و کمی با ماهیت پیچیده جوامع آشنایی دارند می دانند که این تفکر ناشی از یک توهم واقع گریز و پناه بردن به رویکردهای کم عمق و گول زننده است .

بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد . سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهره های منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت. گوساله و بزغاله خواندن بخش عظیمی از جامعه و خش و خاشاک نامیدن آنان و مباح کردن خون عزاداران حسینی فاجعه ای است که هم اکنون توسط افرادی مشخص و صدا و سیما در جامعه رخ داده است. این چه سخنرانی است که از تریبون دولتی مردم را به جنگ با یکدیگر دعوت می کند و یک عده را حزب الله می نامد و عده ای دیگر را حزب الشیطان؟ بارها در یک سخنرانی کوتاه اعلام می کند مردم توجه کنید جنگ است! آیا این سخنان دعوت به جنگ و شورش داخلی نیست ؟ با توجه به استفاده از اصطلاحات مذهبی و اشاره به آیات و روایات ، این مراجع عظام و روحانیون فاضل هستند که می توانند بگویند با این گونه اشخاص چه می توان کرد؟

آنچه به بنده به عنوان یک فرد کوچک این جامعه مربوط می شود استقبال از هر هجمه ای در راه اسلام و کشور عزیزمان است و سخنان چند روز اخیر بنده را به یاد کلام امام رحمه الله علیه می اندازد که " بکشید ما را ، ما نیرومند تر می شویم". بنده ابایی ندارم که یکی از شهدایی باشم که مردم بعد از انتخابات در راه مطالبات به حق دینی و ملی خود تقدیم کردند و خون من رنگین تر از آن شهدا نیست.

بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران ، توجیه گر ادامه راه حل های سرکوبگرانه خواهد شد. اذعان به وضعیت بحرانی می تواند راه حل را نه در سرکوب که بر سر آشتی ملی قرار دهد . تهمت بی دینی و همراهی با قدرتهای بیگانه مستکبر و افراد بدنام و جریانهای منحوسی چون منافقین به فرض آنکه به حذف فیزیکی تعدادی از خدمتگزاران اسلام و مردم منتهی شود ناشی از چشم بستن به ماهیت مشکلات ملی کشور است. من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید .

من لازم می دانم قبل از آنکه راه حل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم ، برهویت اسلامی و ملی و مخالف سلطه بیگانگان و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم. ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود . ما پیرو کسی هستیم که در قلمرو وسیع اسلامی ربودن خلخالی از پای یک زن را برنمی تابید. ما معتقد به تفسیر رحمانی از اسلام هستیم که انسانها را یا هم کیش هم می دانند و یا همسانانی در خلقت. نگاهی که بر کرامت ذاتی انسان باور دارد و برنمی تابد که ضارب او در زندان با غذایی جز شبیه غذای او نگهداری شود و یا مورد شکنجه و امثال آن قرار گیرد.

بنده و دوستان عزیزم که امروز بسیاری از آنها در زندانها محبوس هستند پای بندان سرسخت استقلال کشور هستیم و از اینکه بازار اسلامی ما تبدیل به یک بازار مکاره برای کالاهای بیگانه شده است رنج می بریم. ما به شدت با فساد موجود که ناشی از سیاستهای سوء و عدم تدبیر است مخالفیم. ما می گوئیم نهاد بزرگ و تاثیر گذاری چون سپاه اگر هر روز چرتکه بیاندازد که قیمت سهام چقدر بالا و پائین رفته نمی تواند از کشور و منافع ملی آن دفاع نماید؛ هم خود به فساد کشیده می شود و هم کشور را به فساد می کشاند . ما می گوئیم و حاضریم در مباحثات نشان دهیم که امروز منافع و حقوق مستضعفان و کارگران و کارمندان و سایر اقشار ملت در یک فساد بزرگ در حال غرق شدن است . جنبش سبز مخالف دروغ است و آنرا آفتی خانمان برانداز برای کشور می داند و از اینرو دروغ های سیاسی و امنیتی و اقتصادی و فرهنگی و امثال آنرا خطری بزرگ برای کشور می دانیم.

ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت و مبتنی بر آراء مردم می خواهیم که به تنوع آراء و عقاید مردم نه به شکل تهدید که بلکه بصورت یک فرصت نگاه کند. ما سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم، تفتیش عقاید، تجسس، بستن روزنامه ها و محدود کردن رسانه ها را مخالف دین مترقی و رهایی بخش خود و مخالف قانون اساسی برآمده از این دین می دانیم. ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می دانیم و می گوئیم که سند چشم انداز ملی بیست ساله که به تایید همه ارکان نظام رسیده است امروز به یک ورق پاره بی ارزش تبدیل شده است. ما هشدار می دهیم که رقیبان بزرگی در منطقه با رشدهای اقتصادی دو رقمی در حال ظهور هستند و روز به روز قوی تر می شوند . درحالیکه ما متاسفانه از دادن یک بودجه سالانه و نگهداشتن حسابهای ذخیره ارزی و امانت در سپرده های مردم و پاسخگویی در مقابل دیوان محاسبات عمومی و مجلس شورای اسلامی عاجز هستیم .

ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی . تا حال نه کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ فرستاده ایم و نه امید یاری آنها را داریم و می دانیم با اصالت قدرت در روابط بین اللمل هر کشور به دنبال منافع ملی خود است و ما بیزار از کسانی هستیم که بر عرف و اعتقادات دینی و ملی ملت خود احترام نمی گذارند . و مضحک است که بما تهمت اهانت به قرآن ، عاشورای امام حسین یا پاره کردن عکس حضرت امام قدس سره زده شود . مسلما حرمت شکنی اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تایید ما نیست، اما بدترین نوع حرمت شکنی را کشتن بندگان بیگناه و عزادار در روز عاشورا و در ماههای حرام می دانیم .

اما من برآنم که راه حل مشکلات پیش آمده و بحران موجود چنین است؛ وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است . راه آرام کردن این رودخانه بزرگ و روشن ساختن و زلال کردن آب آن در یک اقدام سریع و عاجل امکان پذیر نیست . اندیشیدن باین گونه راه حلها که عده ای توبه کنند و عده ای معامله کنند و بده و بستانی صورت گیرد تا این مشکل بزرگ حل شود عملا به بیراهه رفتن است .

بنده راه حل را در روانه ساختن نهرها و چشمه هایی از آب روشن و شیرین به بستر این رودخانه می دانم که بتدریج و طی یک فرآیند تدریجی کیفیت آب و وضع رودخانه را تغییر دهد . و نیز اعتقاد دارم که هنوز دیر نشده است و نظام ما آن قدرت را دارد که در صورت تدبیر و در صورت داشتن یک نگاه احترام آمیز و توام با ملاطفت به همه ملت و اقشار آن این مهم را بانجام برساند . بنده تعدادی از این راه حلها را که چون نهرها و چشمه هایی از اب روشن می تواند فضای ملی را تحت تاثیر قرار دهد و اوضاع را به سمت بهبود ببرد، بیان می کنم :

1- اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه به نوعی که از دولت حمایت های غیرمعمول در مقابل کاستی ها و ضعف هایش نشود و دولت مستقیما پاسخگوی مشکلاتی باشد که برای کشور ایجاد کرده است . به یقین اگر دولت کارآمد و محق باشد خواهد توانست جواب مردم و مجلس را بدهد و اگر بی کفایت و ناکارآمد بود مجلس و قوه قضائیه در چهارچوب قانون اساسی با او برخورد خواهند کرد .

2- تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد . این قانون باید شرکت همه ملت را علیرغم تفاوت در آراء و اندیشه ها تضمین کند و جلوی دخالت های سلیقه ای و جناحی دست اندرکاران نظام را در همه سطوح منتفی سازد . مجالس اولیه انقلاب می تواند به عنوان الگویی مورد توجه قرار گیرند .

3- آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها . بنده یقین دارم که این اقدام نه به ضعف که به درایت نظام تعبیر خواهد گشت . و نیز آگاهیم که جریانهای سیاسی منحطی با این راه حل مخالف هستند .

4- آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه های توقیف شده جزء ضروریات روند بهبود است . ترس از آزادی مطبوعات باید از بین برود و تجربیات جهانی در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد . گسترش کانال های ماهواره ای و اهمیت یافتن آنها و تاثیرگذاری قاطع این رسانه که بخوبی ناکافی بودن روش های قدیمی و محدودیت صدا و سیما را می رساند . پارازیت ها و محدودیت های اینترنتی می تواند برای مدت کوتاهی اثرگذار باشد . تنها راه چاره داشتن رسانه هایی متنوع و آگاه و آزاد در داخل کشور است . آیا زمان آن نرسیده است که با اقدامی شجاعانه و ناشی از اعتماد به متفکران و نیروهای خلاق جامعه ، نگاهها را از آنسوی مرزها به شکوفایی خلاقیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی داخلی برگردانیم ؟

5- برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی . اقدام در این زمینه که می تواند با درایت و همکاری همه علاقمندان به کشور صورت گیرد در طول چند ماه می تواند فضایی توام با دوستی و محبت ملی را جایگزین در گیری سازمان بسیج و نیروهای امنیتی با مردم و یا درگیری مردم با مردم نماید .

به بندهای فوق پیشنهادات دیگری نیز می توان اضافه کرد . به نظر بنده حتی یک جوی کوچک زلال در این بین می تواند مغتنم باشد . ضرورتی ندارد همه بندها با هم شروع شود . مشاهده عزم در این راه بروشنی افق کمک خواهد کرد . و کلام آخر آنکه همه این پیشنهادات بدون نیاز به توافق نامه و مذاکره و داد و ستدهای سیاسی و از موضع حکمت و تدبیر و خیرخواهی می تواند اجرایی شود .

پست‌های جدیدتر پست‌های قدیمی‌تر صفحهٔ اصلی