اوضاعِ تحولات این روزها و خصوصا بعد از 16 آذر، عاشورا و حوادث آن بسیار تند شده است، و حکومت بشدت و با تمام نیرو سعی در حفظ خود دارد و دیگر وجود بحران را نمیتواند انکار کند و شروع به مبارزه خشن و ایجاد ترس کرده است.
متاسفانه اینجانب اصلا به کارساز بودن ترساندن ملت ایران معتقد نیستم و تا کنون نیز ملت نشان داده است هرچه که باشد، نسبت به "ترسیدن" بسیار مقاوم است.
از طرف دیگر هواداران داخلی و خارجی حکومت -خصوصا بعد از حوادث اخیرتر!- بتدریج در حال پیاده شدن از قطار حکومت هستند، از متحدان خارجی مثل حزب الله لبنان گرفته تا روسیه و از آن طرف، طرفداران داخلی مانند آقای حسینیان،-نماینده افراطی مجلس-. بسیاری از گزارش های نقل قول شده از سازمانهای اطلاعاتی اجنبی ها نیز خبر از سقوط حکومت فعلی در سال جاری میلادی داده اند.
همه این نشانه ها و تغییرات خبر از وقوع حوادثی دارد که اگر این اتفاق آنطور که پیش بینی کرده اند به زودی بیافتد، احتمال احساسی شدن و نداشتن خط مشی عقلانی به دنباله خلاء قدرت پیش بینی می شود که برنده آن میدان کسی بجز افراطیون نیست.(خدا می داند که افراط به چه سمتی؟)
شاید تنها راه عبور از این بحران کم کردن سرعت تغییرات و فرصت دادن به عقل، روشنفکران و جامعه است تا نسبت به پیش آمده های اتفاقی، تعقل و اجماع کنند و از افتادن در راه افراط و تفریط جلوگیری شود، چه هنگام مبارزه با حکومت که خطر خشونت آن را تهدید می کند و چه پس از آن.
متاسفانه در این شرایط همواره هدف و چشم انداز تغییر وضع کنونی است و کمتر کسی به آینده پس از تغییر فکر میکند و آن را ناشی از خوشبینی زیاد می داند، همان دامی که کل افراد اعم از رهبر و رهرو در انقلاب 57 کمابیش در آن قرار گرفتند و پس از تغییر ناگهانی، احساسات بر همه رفتارها مسلط شد...
همیشه شرایط فعلی شناخته شده و با ثبات است، در این شرایط بایستی آنقدر فرصت باشد که آحاد جامعه بتوانند خود را برای رویارویی با شرایط جدید آماده کنند و قدم به مرحله ای تازه در زندگی جمعی خود در این سرزمین بگذارند.
سرزمینی که پر است از احساس و تشنه عقل و درایت.

0 نظرات:

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی