جنبش سبز بسیار پر شور مراسم تشییع آیت الله منتظری را برگزار کرد.
بدون شرح!
مقاله زیر به بهانه آتش زدن تصویر امام خمینی، بطور خلاصه تفاوت های رهبر فعلی و قبلی ایران را نشان میدهد و استفاده ابزاری از این حرکات را بی فایده می داند.
"نظام فاتح فعلی محصول نبوغ و ابتکار شخص امام و متکی و مخصوص به خود ایشان است.
با توجه به اعتقاد و اخلاص و اطاعتی که نسبت به امام ابراز می گردد،
این نظام قبایی است که به قامت و تن ایشان دوخته شده است...
به نظر نمیآید نه هیچ شخص دیگری دارای چنین سوابق و اقتدار و ابتکار باشد
و نه برای هیچ شخص دیگری چنین ارادت و اطاعتی ابراز شود."
(مهدی بازرگان ، انقلاب ایران در دو حرکت)
از اقتدار ِ معنوی تا قدرت ِ نظامی
اقتدار ِمعنوی آیتالله خمینی، برخاسته از جایگاه فقهی و شخصیت کاریزماتیک او بود. این اقتدار به اتفاق ِ انقلاب اسلامی، به قدرت سیاسی ِ روح الله خمینی رسمیت داد . سالها بعد، هاشمی رفسنجانی، با یک شعبده بازی سیاسی، این جایگاه رسمی و قدرت سیاسی را به علی خامنهای امانت داد تا خود وارث ِ اقتدار ِ امام باشد.
آغاز اصلاحات ، پایان ِ اقتدار ِ هاشمی بود. اقتدار فروکاستهای که سهم اندکی از آن به اصلاحات و به رهبری اصلاحات رسید و ته مانده ی آن هم، با حذف اصلاح طلبان و کودتای ِ ۲۲ خرداد نابود شد .هم اکنون علی خامنهای با همهی آن قدرت سیاسی و جایگاه رسمی تنها مانده است. قدرتی که بیش از هر چیز مدیون ِ شعبده بازی هاشمی رفسنجانی و قانون مداری ِ خاتمی است، در دستان کسی مانده است که شناخت و رفتارِ ِ درستی نسبت به بانیان آن ندارد و چون توان ِ حمل ِ آن را ندارد، در حال ِ تقلیل آن به یک قدرت ِ نظامی ِ است .
از حلقهی یاران تا دستهی کارفرمایان
یاوران ِ آیتالله خمینی ، مردان مبارزی بودند که چه بسا سابقهی سیاسی و مبارزاتی آنان بیش از خود آیتالله بود. از رفتگانی چون مرحوم طالقانی، مرحوم بازرگان ، مرحوم سحابی و مرحوم بهشتی تا حلقهی زندهای چون هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی و دیگران، توانستند به خوبی سپر محکمی برای قدرت و اقتدار ِ امام باشند. مهدی بازرگان با پذیرش "نخست وزیری " سهم ِ بزرگی در تثبیت جمهوری اسلامی داشت و هاشمی رفسنجانی با جانشینی فرماندهی کل قوا، بار بزرگی را در جنگ تحمیلی به دوش کشید . "حلقه ی یاران ِ" خمینی نام ِ بامسمایی است که چون حلقهای امام ِ خود را در میان گرفته بودند و به بهای جان ِ خود او را پاس میداشتند.
از طرفی دیگر اطراف ِ علی خامنهای را، نه یاران، که کارفرمایانی فرا گرفتهاند که تنها چشم طمع به نام و قدرت و جایگاه او دارند. مجتبی خامنهای در آرزوی مرگ پدر بسر میبرد. احمدینژاد ، به هر بهانهای "نام" او را کنار میزند و تنها در تنگناها به او پناه میبرد. مصباح ِ یزدی، خودش را در او میبیند و لاریجانیها، سالیان ِ محرومیت ِخود را در کنارش جبران میکنند. وزن ِ سرداران ِ خامنهای هم بیشتر از آن است که بخواهد به فرمان ِ او در نبردی حاضر شوند.از سیاست ِ دینی تا دین ِ سیاسی
مرجعیت ِ فقهی آیت الله خمینی در حوزه ی علمیه غیر قابل انکار و حتی بیرقیب بود. حریت ِ دینی آیتالله خمینی برای روشنفکران "پیام آور ِ عزت مسلمین" بود و "سیاست دینی" ِ آیت الله خمینی، نمود ِ عینی ِ "جمهوری اسلامی " در
مناسبات ِ داخلی و خارجی.از طرفی ، "انتساب" یک شبهی حجتالاسلام خامنهای به مقام مرجعیت، تنها محصول ِ "انتصاب" ناگهانی ِ او به مقام رهبری بود تا علی خامنهای نمود ِ عینی و نماد تاریخی ِ "دین سیاسی" باشد . حوزهی علمیه در خصوص ِ علم ِ علی خامنهای، قرار را بر اقرار ترجیح داد . روشنفکران هم او را حامل ِ "استبداد دینی" خواندند و به عواقب ِ "قرائت ِ فاشیستی از دین" هشدار دادند .
تصویری که آتش گرفت ...
باری. سادهتر ببینیم. انتشار عکسی از علی خامنهای، هنگام سیگار کشیدن و پیپ چاق کردن در کنار انتشار صورت ِ خونین ِ ندا آقا سلطان و چهرهی مغموم ِ زید آبادی کافی است، تا تصویر ولایت ِ فقیه آنچنان در ذهن ِ عامهی مردم آتش بگیرد، که خاکستر شدن ِ ژستهای ِ هالیوودی و چهره ی گریم کرده و لب های روژ لب کشیده ی یک پیرمرد ِ هفتاد و چند ساله خاطر کسی را آزرده نکند ..
حجت الاسلام احمد منتظری فرزند مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت پدربزرگوارش ارسال کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله اناالیه راجعون
"من المومنین رجال صدقوا ما آهدو الله علیه فمنهم من قضا نهو و منهو من ینتظر وما بدلو تبدیلا"
بزرگ پاسبان تشیع علوی ، رادمرد قهرمان و شجاع اسلام وایران اسطوره مقاومت، مجاهدت، فقاهت و دینداری سرمایه کمیاب مسلمانی و آزادگی ، فقید عالیقدر و مجاهد نستوه آیتالله العظمی حاج شیخ حسینعلی منتظری ، قدس الله نفس الزکیه ، شربت وصال نوشید و روی در حریم یار نهاد.
آن پیکر رنجور و درد کشیده اینک آرام یافته و آن روح خدایی اینک در جوار رحمت رب قرار گرفته است.
آن دل دردمند که عمری در غم اسلام و مردم و حقوق آنان تپید و پروای حق داشت دیگراز تپش افتاده است.
فقید بزرگ شیعه و اسلام شناس بی بدیل و روح ربانی امت اسلام امروز در جوار پیامبر رحمت (ص) و اهل بیت مطهر (ع) اوست.
منتظری رفت اما خاطره مبارزات او برای تحقق جمهوری اسلامی با ماست.
منتظری رفت اما حق گویی و آزادگی او چراغ راه کسانی است که حلاوت سیره علوی را از ظرف نهج البلاغه او می چشد و در زندگی و روش او می یافتند. سال ها زندان ، شکنجه ، تبعید ، شهادت و جانبازی فرزندان و تحمل مصائب در دوران ستم شاهی ، خیرخواهی و سخت کوشی در رشد و بالیدن نهال انقلاب و جمهوری اسلامی و تلاش مسوولانه و صادقانه همراه با رهبر فقید انقلاب (ره) از او الگوی بینظیر برای روحانیت شیعه ارایه کرد، زندگی او همه به تعلیم و تحقیق و تلاش برای عملی ساختن حقایقی که یافته بود گذشت مرگ او نیز بی شک جانها و دل ها را بیدار و یاد او برای همیشه خاطر معطر انسان علوی (ع) و حسین (ع) را تداعی خواهد کرد.
این مصیبت جانکاه را بقیه الله اعظم خدا و امید جهان نور و عدالت و همه حق طلبان و آزادگان به همه مبارزان راه خدا در سرتاسر جهان ، همه عالمان و فقیهان و به حوزه های علمیه و خصوصا شاگردان و ارادتمندان آن فقید سعید تسلیت می گویم.
قم المقدسه - سوم محرم الحرام 1431 قمری
1388/9/29 هجری شمسی
احمد منتظری
برچسبها: کاریکاتورهای خانواده درگیر
بدون شرح!
مطلب زیر از روزنامه "8صبح" افغانستان آورده شده که با نگاهی تاریخی، به تشریح سناریوی پاره کردن عکس امام اشاره میکند و خواست حکومت را از این جنجال های کاذب بیان میکند. دید واقع بینانه و بیان ساده، خواندن آن را زیبا میکند.
تاکیدها از من است.
لطفا با لهجه افغانی بخوانید!:
سناریو برای سرکوبی جنبش سبز ایران؛ شکاف ها در ایران عمیق تر می شود
به نظر مي رسد كه سناريوي سركوبي جنبش سبز ايران، در حال تكميل است. پس از انتخابات سال روان در ايران و ادعاهاي مبني بر تقلب گسترده كشمكش هاي سياسي در ايران به اوج خود رسيد. هواداران مير حسين موسوي و مهدي كروبي، از نامزدان اصلاح طلبان ايران، ادعا دارند كه محمود احمدي نژاد با يك تقلب سازمان يافته به اين پيروزي دست يافته است. اين انتخابات در ايران اعتراض هاي بي سابقه مردمي را به همراه داشت. اكنون در ايران هم در سطح مقام هاي مذهبي و هم در ميان مقام هاي سياسي شكاف بزرگي بروز كرده است.
هم اكنون در يك سو چهره ها و جناح هاي مطرح چون مير حسين موسوي، مهدي كروبي، محمد خاتمي، و احزابي با سابقه و با نفوذي چون سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نهضت آزادي، جبهه مشاركت، كارگزاران، مجمع روحانيون مبارز، حزب اعتماد ملي و نهادهاي دانشجويي قرار دارند، در طرف ديگر رهبر ايران با دولت محمود احمدي نژاد و نيروهاي افراطي بسيجي و سپاه پاسداران مي باشند.
در ميان چهره هاي مذهبي ايران نيز صف بندي هاي جديدي شكل گرفته است. چهره هاي مطرح علمي و فقهي ايران، مانند منتظري، موسوي اردبيلي، يوسف صانعي و هاشمي رفسنجاني همگي از جنبش سبز حمايت مي كنند. در مقابل برخي از مراجع دولتي مانند نوري همداني از محمود احمدي نژاد و رهبر ايران حمايت كرده است. اكنون با گذشت پنج ماه از حوادث پس از انتخابات، به نظر مي رسد كه جنبش سبز ايران كه در آغاز گفته مي شد پس از فروكش كردن احساسات و هيجان هاي دوران انتخابات از صحنه خارج خواهد شد، به عنوان يك حركت مدني، با پايه هاي وسيع
مردمي نقش برازنده و تاثير گذار خود را در تحولات پس از انتخابات ايران ايفا مي كند.
حكومت محمود احمدي نژاد كه حمايت رهبر مذهبي ايران و نهادهاي نظامي چون بسيج و سپاه را به همراه دارد، در طي چند ماه گذشته سعي كرد تا با روش هاي گوناگون فضاي سياسي ايران را آرام جلوه داده و جنبش سبز ايران را سركوب نمايد.
حكومت ايران در پنج ماه گذشته با ايجاد فضاي نظامي، و بازداشت و محاكمه دسته جمعي سران جنبش سبز، سعي كرد از تداوم اعتراض ها جلوگيري نمايد. اما با وصف تمام محدوديت ها، جنبش سبز ايران در راه پيمايي هاي روز قدس، 16 قوس و ديگر مناسبت ها نشان داد كه هنوز هم مي تواند از حمايت توده ها در ايران برخوردار بوده و حكومت محمود احمدي نژاد را به چالش گيرد. نهادهاي مدني وابسته به جنبش سبز ايران به رغم محدوديت هاي فعاليت رسانه اي و عدم دسترسي به رسانه هاي ملي، توانسته اند با استفاده از فضاي مجازي ديدگاه ها، برنامه ها و واقعيت هاي عيني ايران را منعكس سازند. حكومت ايران پس از تجربه هاي گوناگوني براي انزواي سياسي جنبش سبز، اكنون به نظر مي رسد كه سناريوي جديدي را براي سركوب آنان تدارك ديده است.
سناريوي پاره كردن عكس آيت الله خميني و به دنبال آن مظاهره هاي سازمان يافته در سراسر ايران مي تواند زنگ
خطري براي رهبران جنبش سبز به شمار آيد. در حالي كه مقام هاي جنبش سبز ايران از ياران نزديك آيت الله خميني بوده و هم اكنون نيز خانواده آقاي خميني از اين جنبش حمايت مي كند، اما طرفداران احمدي نژاد سعي دارند كه پاره كردن عكس خميني را به جنبش سبز نسبت دهند. به رغم محكوميت و مشكوك خواندن اين حادثه از سوي مير حسين
موسوي، هنوز هم در رسانه ها و صحبت هاي مقام هاي حكومتي جنبش سبز ايران به عنوان مسوول اين رويداد شناخته مي شود. تجربه سه دهه حكومت ايران نشان داده است كه در پس هر رويدادي كه اتفاق مي افتد، يك هدف مهمي ديگر دنبال شده است. حتا برخي منابع مي گويند كه مقام هاي امنيتي ايران هر از گاهي احساس مي نمايند كه افكار عمومي ضرورت به تمركز روي يك مساله خاصي دارد. حتا براي آن حادثه اي را خلق مي كنند. براي نمونه مي توان از چند حادثه حداقل در چند سال اخير ياد كرد.
در انتخابات رياست جمهوري كه رقابت ها ميان محمد خاتمي و ناطق نوري، نامزد مورد حمايت رهبر ايران به اوج خود رسيده بود، دستگاه هاي امنيتي ايران براي بد نام كردن محمد خاتمي در روز عاشورا كارناوال را در تهران به راه انداختند. در اين كارناوال در موتورها عكس هاي از محمد خاتمي نصب شده بود و دختران به طور نيمه برهنه رقص مي كردند. جالب اين جا بود كه فقط دوربين راديو تلويزيون ملي ايران توانسته بود اين صحنه را ثبت نمايد.در انتخابات مجلس خبرگان ايران در دهه هفتاد، مردم ايران فاقد يك شور و هيجان عمومي و ملي بود. در آن زمان حادثه قتل ديپلمات هاي ايراني در شهر مزار شريف اتفاق افتاد. رسانه هاي ايران پس از اين حادثه رجزخواني هاي بزرگي را به راه انداختند. برخي رسانه هاي وابسته به حكومت با تيتر درشت نوشتند: «بيا بريم به مزار ملا مامد جان». اين سروده ها و سروده هاي حماسي ديگر 200 هزار سرباز ايران را در مرزهاي افغانستان همراهي مي كرد. حكومت ايران در آن فضاي كاذب سعي كرد روحيه ملي را بالا برده و انتخابات مجلس خبرگان را با شور بيشتر برگزار نمايد.
در بيشتر موارد ديگر ديده شده، زماني كه فضاي انتقاد از حكومت توسط نهادهاي مدني و دانشگاه ها افزايش مي يابد، مقام هاي حكومتي با تشييع تابوت هاي كشته شدگان جنگ 8 ساله ايران و عراق فضا را به سمت دوران جنگ برده و زمينه هر نوع انتقاد را از مردم سلب مي كنند.
در جريان حادثه كوي دانشگاه تهران، رسانه هاي ايران خبر پاره كردن عكس رهبر ايران را به نشر رساندند و بسيجي هاي افراطي در حضور رهبر ايران با صداي بلند فرياد و اشك سر داده و خواستار انتقام شديد گرديدند.
در دهه هفتاد جمهوری اسلامی ایران ازحادثه انفجار حرم امام رضا نیز بهره های زیادی را بدست آورد. که از آنجمله می توان به سرکوبی برخی از حلقه های فعال گروه های اهل سنت و از بین بردن یکی از مساجد مهم آنان اشاره کرد.
در حادثه اخير نيز مي توان همين اهداف پنهاني را به خوبي دريافت.مقام هاي حكومتي ايران دريافته اند كه در آستانه فرا رسيدن ماه محرم مسوولان جنبش سبز از اين گردهمايي مي توانند به خوبي استفاده نمايند. اين نگراني ها سبب شده تا مسوولان امنيتي ايران در صدد چاره جويي بر آيند. در این میان جالب اینجاست که شخص آیت الله خمینی در دهه پنجاه گفته بود که با کسانی که عکس من را پاره می کنند هرگز برخورد نکنید.
مقام هاي حكومتي ايران با ايجاد اين سناريو، سعي دارند كه براي ده ها هزار مبلغ روحاني، كه از سوي حكومت در همه مساجد و حسينيه ها فرستاده مي شوند، يك سوژه تبليغي خوبي فراهم كنند.
تا با اين بهانه هم براي عاشورا روضه خواني نمايند و هم به حال مقام هاي حكومتي ايران. اين فصل بهترين فصل
براي يك اقدام با استفاده از احساسات ديني و مذهبي مردم مي باشد. اكنون بايد ديد كه جنبش سبز ايران از اين توطيه ايجاد شده چگونه عبور مي كند. آيا مقام هاي حكومتي ايران اين توانايي را در خود مي بينند كه در برابر نهادهاي با پايگاه وسيع مردمي به مقابله برآيند و يا آن كه به همين فضاي پر تنش ادامه خواهند داد؟
16 آذر امسال پررنگ تر از هر سال و با برنامه ریزی از سوی هر دو طرف جنبش سبز و حکومت گذشت.
اتفاقاتی که در این مدت روی داد نشان می دهد که حکومت با برنامه ریزی های گسترده و نیروی پیاده نظامی و شبه نظامی و پشتیبانی دستگاه تبلیغاتی سعی در کوچک و بی اهمیت جلوه دادن اعتراض دانشجویان داشت تا حدی که در این راه مانند گذشته حتی به آبروی افراد نیز رحم نکرد و عکس های دانشجویی را با حجاب اسلامی بانوان -که در اتاقی گرفته شده بود!- منتشر کرد. در مقابل دانشجویان و اعضای جنبش سبز نیز با ابتکار عمل توانستند این ترفند حکومت را خنثی کنند و حتی قدمی نیز به پیش گذارند.
اتفاق دیگر در این ایام انتشار فیلم "پاره شدن عکس امام خمینی" توسط صدا و سیمای حکومتی بود که به دفعات و با تفاسیر گوناگون پخش شد و در پی آن اعلام تحصن حوزه های علمیه، که این خبر نیز بطور کامل و با بزرگنمایی پخش شد. در مجموع این برخورد حکومت و شیوه آرایش نیروها نشان از اجرای سناریویی از قبل طراحی شده علیه جنبش سبز می دهد.
همه می دانند که اهداف و شعار های جنبش سبز، خصوصا شعارهای
در این برنامه جدید نیز احتمال دستگیر شدن سران جنبش سبز -مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی- مطرح شده است که با توجه به سوابق ایشان و سایر اعضای - حتی زندانی- جنبش سبز بعید است که بتوان به ایشان برچسب "توهین به امام خمینی" را چسباند.
سایت کلمه در بیانیه ای خواستار برخورد هوشیارانه مردم با این اتفاق است.
متن کامل بیانیه:
"در پی اجرای سناریوی از پیش طراحیشده حرمتشکنی از امام و نسبت دادن آن به دانشجویان از دیروز رسانههای رسمی تبلیغات حجیم و هدفداری را آغاز کردهاند که با توجه به اطلاعات به دست آمده به نظر میرسد زمینهچینی برای برخی رفتارهای غیرمتعارف جدید باشد.
به کلیه حامیان جنبس سبز توصیه میشود در این زمینه کاملا هوشیار باشند و مرتبا خود را از آخرین تحولات مطلع نگهدارند."
به نظر می رسد این برخورد تبلیغاتی با توهین به عکس امام خمینی -به عنوان رهبر انقلاب- بسیار غیر طبیعی است زیرا پیش از این نیز شعار های بسیار تندی علیه آقای خامنه ای -به عنوان رهبر فعلی نظام- داده شده که فیلم های این اعتراضات و اهانت و آتش زدن عکس ایشان هیچگونه واکنش و بازتابی از صدا و سیما حکومتی و رسانه های دولتی نداشته و حتی نادیده گرفته شده است!
همینطور تا به حال هیچ یک از روحانیون حوزوی و ائمه جمعه (نمایندگان ایشان) نسبت به این اقدامات واکنش و تحصنی اعلام نکرده اند.
می توان گفت با نزدیک شدن به ایام محرم و آمادگی جنبش سبز جهت برگزاری تجمعات و مراسم های دینی حکومت نیز خود را برای برخورد گسترده تر با جنبش و حفظ خویش آماده می کند.
فقط یک خبر:
ژنرال دیوید پترائوس گفت: "محمود احمدینژاد کشورهای نگران حوزه خلیجفارس را به سمت ارتش امریکا سوق داده است." او در گفت وگو با فاکس نیوز افزود: "احمدینژاد و رهبران ایران همچنان بهترین سربازانی هستند که ارتش امریکا استخدام کرده است. آنها نگرانی زیادی در کرانه غربی خلیجفارس ایجاد کردهاند..."
بنگاه خبر پراکنی بریتانیا- BBC- باز هم کاملا مغرضانه خبر دستگیری دریانوردان انگلیسی را با واژه مجعول "خلیج" به جای خلیج همیشه فارس هم در عنوان خبری و هم در نقشه ذکر کرده است.
شخصی پرسیده است: آیا شما می توانید به اخبار این بنگاه خبر پراکنی که تحت شرایط سیاسی مختلف حتی تاریخ را تحریف می کند اعتماد کنید؟
نیازی به توضیح بیشتر ندارد.
آدرس خبر:
http://news.bbc.co.uk/2/hi/uk_news/8387469.stm
مقاله زیر با عنوان "معرفی محمود احمدی نژاد" از روزنامه "8صبح" چاپ افغانستان است که بسیار واضح رفتارهای احمدی نژاد را تحلیل و ارزیابی می کند، خصوصا شخصیت پوپولیستی و عوام فریبانه اش را که تا حدودی منطبق بر نیاز روحی جامعه عوام ایرانی است. و البته خطر فاشیسم را نیز هشدار می دهد زیرا چنین شخصیت هایی دارای توان بالقوه ای برای ایجاد فاشیسم هستند.
اخیرا این مقاله را دیدم و جالب دانستم که به عنوان برگی از آرشیو وبلاگم آن را ثبت نمایم.
اصل مطلب:
"احمدینژاد پدیدهی غریب و همهنگام آشنایی است. رفتار او در چشم بسیار کسان یادآور برخورد خشن و توهینآمیز یک جوانک بسیجی تفنگ به دست در برابر شهروندان محترمی است که چنان تحقیر میشوند که دیگر جهان را نمیفهمند. شان اجتماعیشان، ارج فرهنگیشان و منش و سلیقهیشان لگدکوب میشود، به زندگی خصوصیشان تجاوز میشود، و دستگاه تبلیغاتی مدام از در و دیوار جار میزند که باید شکرگزار باشند که در کشورشان این «معجزهی هزارهی سوم» رخ داده است. احمدینژاد حاشیه را بسیج میکند تا مرکز قدرت را تقویت کند، مردم مستمند را به دنبال ماشین خود میدواند و آنان میدوند، در حالی که به عابران دیگر تنه میزنند و هیاهو و گرد و خاک میکنند.
محمود احمدینژاد از تبار آن سلاطینی است که مدام در حال جهاد بودهاند. او خزانهی مرکز را تهی میکند، تا سرحدات را نه آباد، بلکه از نو تصرف کند و به حلقهی ارادت درآورد. او مهندس نظام است، اما نه از آن مهندسانی که در ابتدای حکومت اسلامی در خدمت ملاها درآمدند تا سازندگی کنند و معجزهی پیوند ایمان و تکنیک را به نمایش بگذارند. در ابتدا تکنیک در خدمت ایمان بود. در مورد احمدینژاد، ایمان خود امری تکنیکی است. او رمالی است که داکتر-مهندس شده است. در ذهن او جن و اتم، معجزه و سانتریفوژ، معراج و موشک در کنار هم ردیف شدهاند. احمدینژاد به همه درس میدهد.
او ختم روزگار است. در مجلس آخوندی هم درس دین میدهد. پیش لوطی هم عنتربازی میکند.
احمدینژاد ترکیبی از رذالت و سادهلوحی است. او مجموعهای از بدترین خصلتهای فرهنگی ما را در خود جمع کرده، به این جهت بسی خودمانی جلوه میکند: دروغ میگوید و ای بسا صادقانه. غلو میکند، زرنگ است و تصور میکند هر جا کم آوردی، میتوانی از زرنگیات مایه بگذاری و جبران کنی. در وجود همهی ما قدری احمدینژاد وجود دارد و درست این آن بخشی است که وقتی با آزردگی از عقبماندگیمان حرف میزنیم، از آن ابراز نفرت میکنیم. اما آن هنگام نیز که لاف میزنیم و خودشیفتهایم، باز این وجه احمدینژادی وجود ماست که نمود مییابد. احمدینژاد تحقیر شدهای است که خود تحقیر میکند. سرشار از نفرت است، اما کرامت دارد. به موضوع نفرت اش که مینگرد، میپندارد مبعوث شده است تا او را از ضلالت نجات دهد.
احمدینژاد نمایندهی سنتی است جهشکرده به مدرنیت. او مظهر عقبماندگی مدرن ما و مدرنیت عقبماندهی ماست. او اعلام ورشکستگی فرهنگ است.
احمدینژاد نشان فقدان جدیت ماست. آن زمان که در قم گفت، هالهی نور او را دربرگرفته، حق بود که حجج اسلام این حجت را جدی گیرند، عمامه بر زمین کوبند، سینه چاک کنند و لباس بر تن او بردرند تا تکهای به قصد تبرک به چنگ آورند. آن زمان که از دستیابی به انرژی هستهای در آشپزخانه سخن گفت، حق بود مكتب ها و دانشگاهها تعطیل میشدند، حق بود بر سر در آموزش و پرورش مینوشتند «این خرابشده تا اطلاع ثانوی تعطیل است» و آموزگاران از شرم رو نهان میکردند.
احمدینژاد از ماست. طرفداران او نیز همولایتیهای ما هستند. میان احمدینژاد با گروهی از رهبران اپوزیسیون فرق چندانی نیست. در روشنفکری ایرانی هم نوعی احمدینژادیسم وجود دارد، آن جایی که یاوه میگوید و در عین غیر جدی بودن، سخت جدی میشود. در وجود چپ افراطی ایران، از دیرباز احمدینژادی رخنه کرده است منهای مذهب، یا با مذهبی که گفتار و مناسک دیگری دارد. افسران لوسآنجلس همگی مقداری احمدینژاد در درون خود دارند.
احمدینژاد نشاندهندهی جنبهی «مردمی» جمهوری اسلامی ايران است، جنبهای که اکثر منتقدان آن نمیبینند، زیرا هنوز از انتقاد از دولت به انتقاد از جامعه نرسیدهاند و از همدستیها و همسوییهای دولت و جامعه غافلاند. اکنون همه چیز با تقلب و کودتا توضیح داده میشود. تقلبی صورت گرفته، که ابعاد آن را نمیدانیم. برای این که نیروی پوپولیسم فاشیستی دینی را نادیده نگیریم، لازم است همهی تحلیلها را بر تقلب و کودتا بنا نکنیم. رای احمدینژاد یک میلیون هم باشد، بایستی ریشهی اجتماعی فاشیسم دینی را جدی بگیریم."
خبر: دولت دستور تاسیس 10 مرکز غنی سازی هسته ای دیگر را صادر کرد.
سوال: ماده اولیه (سنگ معدن اورانیوم) از کجا آورده می شود؟ و اینهمه اورانیوم در کجا کاربرد دارد؟!
نکته: ساخت هر مرکز غنی سازی شبیه نطنز 9 سال طول می کشد، پس 10 مرکز حدود 90 سال طول می کشد!
شعار: انرژی هسته ای، حق مسلم ماست( و آیندگان!)
پستهای جدیدتر پستهای قدیمیتر صفحهٔ اصلی