سرنوشت بعضی از انسانها بسیار عجیب و عبرت آموز است. اشاره دارم به زندگی آقای بهزاد نبوی که از جوانی در جریانات سیاسی قبل از انقلاب فعالیت داشته و در جهت بهتر شدن اجتماع مبارزه می کرده است، و همچنان دوباره بعد از گذشت چند سال از برقراری رژیم جدید حکومتی دوباره مغضوب حاکمیت قرار گرفته و به زندان افتاده است.

متن زیر نامه فرزندان بهزاد نبوی به پدر وی به مناسبت سالروز آزادی وی از زندان های رژیم پهلوی در سال 57 است:


"پدر عزیز! امروز دوم آذر بود، سالروز آزادیت از زندان ستمشاهی. سی و یک سال پیش در چنین روزی به همراه شمار زیادی از زندانیان سیاسی و در پی اعتراضات به حق مردم آزادیخواه کشورمان به استبداد و خفقان موجود در کشور، حاکمیت مجبور به تن دادن به خواست مردم و آزادی تمام زندانیان سیاسی شد. هفت سال از بهترین سالهای جوانیت را زیر فشار شکنجه و بازجویی و زندانهای انفرادی و عمومی‌ سپری کردی به این امید که مردم حاکم به سرنوشت خودشان باشند، به این امید که دین ضامن آزادی و اخلاق و معنویت باشد، به این امید که تذکر ناراستی‌های حاکمان نه تنها حق، بلکه وظیفه مردم باشد، با این امید که ایران برای همه ایرانیان باشد، به این امید که بتوانیم با همه دنیا از موضع قدرت ارتباط داشته باشیم و مجبور به باج دادن به قدرتهای شرق و غرب نباشیم...

شاید در زمان آزادی، به ذهنت خطور نمی‌‌کرد که پس از بیست سال مبارزه قبل از انقلاب و سالها خدمت بی‌ منت پس از انقلاب به جرمهای واهی و فقط به قصد تسویه حساب اربابان قدرت، دستگیر، زندانی و محاکمه شوی. شاید باور نداشتی‌ در حاکمیتی که داعیه عدل علی‌ دارد، تو را با دمپایی و لباس زندان به نمایشی به نام دادگاه بیاورند، به هر اتهام دروغین متهمت کنند، سیمای ضد ملی‌ و رسانه‌های مرتزق از بیت المال هم تمام این اتهامات را به کرّات تکرار کنند، ولی‌ از حداقل شهامت بی‌ بهره باشند و جرات این را نداشته باشند که اقلاً دادگاهت را علنی برگزار کنند. شجاعت و
اقتدار این جماعت تا دندان مسلح در برابر معترضین بی‌ دفاع و رافت اسلامیشان برای ملوانان انگلیسی است. ولی‌ بدان پدر! همان جمله کوتاه تو که گفته بودی حاضر نیستی‌ به موسوی به عنوان سمبل حاکمیت ملتت خیانت کنی‌ تمام نمایش مضحکشان را بر هم زد و خیال خامشان را که چریک پیر را می‌توان شکست نقش بر آب کرد.

پدر عزیزم، صلابت، صداقت، صراحت، شجاعت و آزادگی تو خاریست در چشم جریانی که جز سرسپردگی چیزی طلب نمی‌‌کند. ممکن است جسم بیمار و رنجورت را به بند بکشند، ولی‌ روح بلندت، ایمان راسخت و اراده پولادینت چراغ روشنیست در مسیر آزادی خواهی‌ و حق طلبی نسل من. بدان که عزّت و افتخار دنیوی و اخروی از آن‌ تو و اصلاح طلبان تاریخ کشورمان و ننگ و ذلت ابدی بر پیشانی کسانیست که با مردم خود و خادمان به کشور چنین می‌‌کنند.

فرزندانت یاسر و میثم
2 آذر ماه 1388 "


نمی دانم ولی شاید اگر باز هم حکومت عوض شود معلوم نیست که افرادی مانند وی دوباره مطرود حکومت قرار نگیرند!

شاید این افراد، آرمانها و طرز فکرشان -را اگر به عنوان یک مرجع و شاخص ثابت در میان تلاطم های اجتماعی در نظر بگیریم- نشان دهد که تغییرات در حوزه اجتماعی بسیار بطئی و کند اتفاق می افتد و برای رسیدن به یک جامعه ایده آل سالها، شاید قرنها زمان نیاز است و یک شبه و با یک انقلاب یا یک سرنگونی رژیم و رای گیری و تغییر دولت نمی توان جامعه ای را عوض کرد (همانطور که در کشور هایی مانند عراق یا افغانستان دیده می شود و فقط اشخاص عوض شده اند بدون آنکه فرهنگ سیاسی مردم تغییری بکند)
قطعا سالها طول خواهد کشید تا جایگاه فردی به عنوان شاه -دیکتاتور- در یک مملکت (به عنوان تصمیم گیرنده کل و مسئول در تمامی امور) از میان برود هرچند که شاید شخص وی یا حتی جایگاه آن وجود نداشته باشد، زیرا فکر اعضای آن جامعه هنوز نیاز به فرمان پذیری از شاه و یا شخص اول دارد.
بتدریج با بلوغ جامعه و پذیرفتن و باور اینکه افراد خود میتوانند در سرنوشتشان دخیل باشند( بدون آنکه این موضوع به صورت شعاری باشد) نیاز به دموکراسی بوجود می آید و از شکل ظاهری به عنوان حق باطنی در می آید، همانطور که بعد از انتخابات 88 در ایران می بینیم که مردم به از دست رفتن این حقشان اعتراض می کنند. که شاید به سایر حقوقشان اینقدر حساس نباشند (به عنوان مثال سهمیه بندی کردن بنزین و پیش بینی های که در جهت اعتراضات گسترده مردم می شد و به وقوع نپیوست)
صحبت هایی هم که امروزه درباره حذف جایگاه رهبری مطرح است از همین نگرش منشا می گیرد.
در کل، روند آزادی و دموکراسی در ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی و تاریخی آن نسبتا قابل قبول و خوب به نظر می رسد.

1 نظرات:

سلام سالار
سلام کار درست

الحق نوشته هاتو (انتخاب هائیکه تو وبلاگت میزاری) دوت دارم
سبک کاریتو .
خودنم
امان از تجربه تاریخ !


اطاعت امر شد و لینکت اصلاح
یه دنیا ممنون بابت کامنت تبریکت
قلمت انرژی زاست پسر
گلی به گشوه جمالت
ارادتمند

۴ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۰:۵۵  

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی